توضيحى درباره كوه آتشفشان هواهاى نفسانى و ويران شدن و سوختن ساختمانهاى عقلانى و وجدانى
بگذاريد براى توضيح حقيقت امر كه تصورش بسيار هم آسان است ، مثال مزبور را تشريح و تحليل نمائيم : هر يك از انسانها در حالت اعتدال مغزى و روانى ، داراى شخصيتى است كه مانند يك ساختمان بوسيله مصالح استعدادها و نيروهاى درونى ساخته ميشود . مهندس و معمار اين ساختمان عقل و احساسات عالى و فهم برين است كه اين دو نيرو ( دوم و سوم ) از فطرت اصلى و وجدان خالص سر بر ميآورند و به فعاليت ميپردازند . غرايز بشرى مانند مواد گداخته آتشفشانى است كه در درون انسانها وجود دارند و همواره براى رها شدن و فعاليت بخود مىپيچند ، بطوريكه اگر كمترين روزنهاى پيدا كنند ، بمقدار همان روزنه خود را به بيرون خواهند زد . بنابر اين هر مكتبى و هر نظام خاص فكرى در قلمرو معارف انسانى كه همه كوشش خود را براى تنظيم و تحكيم شخصيت بكار ببرد ولى فكرى منطقى براى مهار كردن مواد آتش فشانى ( غرايز ) ننمايد ،
نه تنها درباره نيمى از انسان نيانديشيده و آنرا حذف كرده است ، بلكه همه معارف انسانى خود را درباره شخصيت بر مبناى پوچ و هيچ ساخته است .
زيرا چنانكه گفتيم : ساختمان هر چند مجلل باشد ، در قلهها و تنهها و دامنههاى كوه آتشفشان همواره در معرض ويرانى و سوختن و خاكستر شدن
[ 204 ]
است . از طرف ديگر درون آدمى بدون ساختمان معقول شخصيت پايدار نبوده و وجود انسان را به متلاشى شدن تهديد ميكند . براى ساختن ساختمان شخصيت بطور معقول ، بايستى بهر شكل و ترتيبى كه امكانپذير است غرايز را كه مانند مواد درونى كوه آتشفشان شخصيت را تهديد مىكند ، مهار نموده و حتى از آن مواد غرايز كه خود ضرورتهاى وجود ما است ، با منطق صحيح براى برپا داشتن شخصيت بهرهبردارى نمود . بهمين جهت است كه ميگوئيم : با توانائى و آزادى براى بناى ساختمان شخصيت ، نه تنها غرايز طبيعى محكوم به حذف و نابودى نميگردند ، بلكه خود غرايز بهترين و ضرورىترين مواد در ساختمان مزبور مورد بهرهبردارى قرار ميگيرند . بعنوان مثال : كدام مكتب و كدامين متفكر انسان شناس است كه بتواند حياتى بودن غريزه « صيانت ذات » را كه زير بناى شخصيت است ، منكر شود ، آنچه كه قانون شخصيت ايجاب ميكند ، اينست كه اين غريزه حياتى در راه تنظيم و تقويت و تكامل شخصيت بكار برده شود .