تفسير عمومى خطبه شصت و نهم
1 ، 2 ، 3 ، 4 كم أداريكم كما تدارى البكار العمدة و الثّياب المتداعية كلّما حيصت من جانب تهتّكت من آخر ( اى مردم سست عنصر ، چقدر و تا كى با شما مدارا كنم ، آنچنانكه با شترهائى كه كوهان آنان كوفته شده است ، مدارا ميشود و آنچنانكه با لباسهاى كهنه و پوسيده رفتار ميشود كه از هر طرف دوخته شود ، از طرف ديگر دريده گردد ) .
چكنم با شما اگر با سختگيرى قدرت و كيفرهاى رنجآور با شما مدارا كنم ، استعدادهاى با ارزش و با عظمتتان تباه خواهد گشت . و ناتوانىهايتان دردها بر دردهايم خواهد افزود . اگر رهايتان سازم و خود را از شما كنار بگيرم ، در زبالهدان حيوانيت غوطهور خواهيد گشت . دست به اصلاح يكى از تباهىهاى شما ميزنم ، بعد ديگرى از شما مختل ميگردد و يا پاسخى هماهنگ نميدهد در آن هنگام كه شخصيت آدمى وحدت و استقامت خود را در حيات مادى يا معنوى از دست داد ، مشمول تشبيه بسيار زيبا و عالى است كه
[ 121 ]
امير المؤمنين ( ع ) در جملات مورد تفسير آورده است . اينگونه مردم را كه وحدت و استقامت و اعتدال شخصيتشان مختل گشته است ، نه ميتوان با قدرت سختگيرى و كيفر اصلاح نمود و نه ميتوان رهايشان ساخت ، زيرا كارى كه از شمشير و كيفر برميآيد بجز در افراد استثنائى كه طعم عدالت و رشد روحى را چشيدهاند ، چيزى جز جلوگيرى موقت از بروز فساد نميباشد ، در اينصورت است كه رهبرى كه خود را مكلف به تكليف الهى درباره اصلاح مردم جامعه خود ميداند ، رنجها خواهد ديد و شب و روز بخود خواهد پيچيد . زيرا تلاش و كوشش يك رهبر الهى درباره كسانى كه نه زبانش را مىفهمند و نه حاضرند براى بهبود شخصيتشان گامى بردارند ، بجائى نخواهد رسيد . امير المؤمنين ( ع ) در اين سخنان ، درد آن مردم را با روشنترين بيان و تشبيه همه فهم بيان ميدارد :
قول و فعل بىتناقض بايدت
تا قبول اندر زمان پيش آيدت
سعيكم شتى تناقض اندريد
روز ميدوزيد و شب بر ميدريد
پراكندگى و غير قابل محاسبه شدن گفتار و كردار جمعى از مردم [ مانند يك فرد ] ناشى از همان بيمارى اختلال وحدت شخصيت و استقامت در مسير حيات مادى و معنوى است . از مختصات بسيار عمومى اين بيمارى همان انعطاف منفى است كه در شكل اين جمله مورد آشنائى همه ما است : « اينطور است ، ولى آنطور هم ميشود » اين دو جمله تحليل ميگردد به :
1 قضيهاى براى انسان مطرح گشته است كه خيال مىكند با زندگى او سر و كار مثبت دارد ، وقتى كه براى او اثبات شد ، يا براى او اثبات كردند كه چنان نيست كه خيال مىكند ، فورا و بدون تأمل و محاسبه از « اينطور است » به « آنطور هم ميشود » نقل مكان ميفرمايد اين دو منطق ضد همه منطقهاى انسانى 1 ( مرغ يك پا دارد « مرغ يك پائيسم » ) 2 ( اينطور است ، آنطور هم ميشود « بارى بهر جهتيسم » ) را در مباحث آينده مشروحا بررسى خواهيم كرد .
انشاء اللّه .
[ 122 ]
2 ناله امير المؤمنين عليه السلام را ميتوان بعنوان مثال درباره مسائل زير مطالعه كرد :
يك ميگويم : خودخواه نباشيد ، به بيمارى تحقير خود و خودشكنى و خودستيزى دچار ميشويد دو ميخواهم بيمارى احساس حقارت و خودشكنىهاى شما را معالجه كنم ، به خودخواهى و تكبر مبتلا ميشويد ميگويم : جهاد با دشمنان براى دفاع از دين و جان و مال و ناموس واجب است ، سستى مكنيد ، راه بيفتيد ،
قدرت و كيان خود را با اختلاف عقايد و احساس كاذب ناتوانى تباه ميسازيد و هنگاميكه نتائج وخيم سستى و مسامحه و بارى بهر جهت دمار از روزگارتان در ميآورد ، بحركت در ميآئيد و فرياد ميزنيد كه چرا ما نشستهايم و دشمن همواره خود را در كمينى كه براى ما گرفته است ، تقويت مينمايد سه ميگويم در تنظيم بعد مادى خود كوشا باشيد ، زيرا :
من لا معاش له لا معاد له ( كسى كه معاش ندارد ، معاد ندارد ) بعد روحى و معنوى خود را بخطر مىاندازيد و بالعكس هنگاميكه دستور به شكوفا ساختن بعد روحى ميدهم ، ميخواهيد عبا روى سر انداخته برويد و همه عمر را در خانه خدا معتكف شويد : و فراموش كنيد كه :
الكادّ لعياله كالمجاهد فى سبيل اللَّه ( آن كسى كه براى معيشت خانوادهاش ميكوشد ، مانند كسى است كه در راه خدا جهاد مىكند ) 5 ، 6 ، 7 كلّما اطلّ عليكم منسر من مناسر أهل الشّام اغلق كلّ رجل منكم بابه و انجحر انجحار الضّبّة فى جحرها و الضّبع فى وجارها ( هر آنگاه كه گروهى از سپاهيان شام به شما روى ميآورد . هر مردى از شما در خانه خود را مىبندد و مانند سوسمار به لانه خود ميخزد و مانند كفتار به آشيانهاش ) .
[ 123 ]