مختصاتى كه براى هر يك از مرد و زن در ميان صاحبنظران رواج دارند
ميدانيم كه در توضيح مختصات هر يك از دو صنف از آغاز تاريخ معرفت تاكنون مطالب زيادى گفته شده است . اين مطالب غالبا دقيق و واقعبينانه نمىباشد ، زيرا گويندگان آنها ميان هويت اصلى مرد و زن در انسانيت و عوارض و پديدههاى ثانوى را كه از ارتباط و روياروئى دو صنف با يكديگر بوجود ميآيند ، تفكيك نميكنند . يعنى عوارض و پديدههاى ثانوى را بحساب هويت اصلى زن و مرد در ميآورند . ما براى تكميل اين مبحث چند عبارت از صاحبنظران را نقل ميكنيم :
1 « زن نمىپرسد كدام نمايش يا كنسرت و يا كدام يك از اماكن تفريح بهتر است ، بلكه ميرسد مردم بكدام يك بيشتر ميروند ؟ » 1 . آيا هويت زن اينست ،
-----------
( 1 ) مأخذ مزبور ص 144 .
[ 260 ]
يا يك شعور طبيعى در او حكم ميكند كه در ارزيابى نمايشها و كنسرتها و امثال آنها ، اختلاف نظر بقدرى است كه شايد دو نفر نتوان پيدا كرد كه واقعيتى را با دلايل متقن و مقبول طرفين بپذيرند ، پس چه بهتر همان كار را بكنيم كه مردها در تشخيص واقعيتهاى اجتماعى و سياسى و ساير مسائل نظرى ميكنند و اين كار جز مراجعه به اكثريت چيزى ديگر نيست .
2 « زن كمتر از مرد توانائى تنها ماندن را دارد و حاضر به اعتكاف و گوشهگيرى نيست . زن بىمرد بيشتر از مرد بىزن نقص خود را حس مىكند » 1 .
اين مطلب هم مانند مطلب يكم تا حدودى سطحى بنظر ميرسد ، زيرا اولا بايد بدانيم مقصود از تنها ماندن چيست ؟ اگر مقصود بريدن از اجتماع و بجهت بىاعتنائى به آن ، يا احساس شكست در زندگى اجتماعى است ، اين تنهائى نقص و ناتوانى است كه مزيتى براى مرد محسوب نميشود و اگر براى محاسبه درباره شخصيت و شئون زندگى است ، چهاند كند مردانى كه به اين مقام والاى انسانيت برسند ، مگر نشنيدهايد كه مولانا جلال الدين ميگويد :
ماننده ستوران در وقت آب خوردن
چون عكس خويش ديديم از خويشتن رميديم
و اگر بخواهيم از اين پديده چنين بهرهبردارى كنيم كه زن وابسته مرد است ،
در مباحث گذشته پاسخ آن را گفتهايم كه زن همان مقدار انسان و وابسته مرد است كه مرد انسان است و وابسته زن . به اضافه اين امتياز كه زنها با احساس خودخواهى در مردان رشد نيافته ، براى اجراى فرمان خلقت ، رنج تحمل آن خودخواهى را مىپذيرند و مانند اينكه كودك خود را نگهدارى كنند ، دور شوهر ميچرخند كه در ايفاى سهم خود در اجراى فرمان خلقت طغيانگرى ننمايد .
1 مأخذ مزبور ص 145 .
[ 261 ]
3 « مردان بيش از روزگار پيش نوابغ و مجانين بيرون ميدهند . هر چه صنعت انسان را بيشتر به كام خود فرو ميبرد ، زن نيز بيشتر به عمل اجبارى رشد ذهنى تن در ميدهد . اما با آنكه در نتيجه زن به سرعت تغيير مىيابد ، باز از حيث ذهن و عقل در بعضى جهات با مرد مختلف ميماند . بنظر ميرسد كه زن با فكر مطلق چندان آشنائى ندارد . زن در واقعيات تيزبين است و آنرا خوب بخاطر مىسپارد . اما براى تعميم و توضيح عميق مستعد نيست و ممكن است كه در جزئيات و در پيدا كردن مقصد سر درگم شود . زن بيشتر به اشخاص علاقهمند است ، نه به اشياء و اعمال » 1 .
اين مسئله كه مردان نوابغ و ديوانگانى بيشتر از صنف زن دارند ،
از نظر مشاهدات تاريخى صحيح بنظر ميرسد . اما اينكه زن از حيث ذهن و عقل براى تعميم و توضيح عميق مستعد نيست ، چون ممكن است عامل سوء استفاده بسود صنف مرد بوده باشد ، بايستى اين مطلب با بررسى و تحقيق عادلانهاى مطرح و نتيجهگيرى شود .
توضيح اين تفاوت را در تفسير جمله « نواقص العقول » مطرح خواهيم كرد .
4 « طبيعت در نظر زن هميشه سرى بلند پايه خواهد ماند و از كجا كه اين ناتوانى متواضعانه در درك اسرار طبيعت او را به طبيعت نزديكتر نميسازد ،
تا علوم ميكانيكى ما » در توضيح اين مسئله ميتوان گفت : عظمت و اسرار آميز بودن جهان هستى و اينكه قوانين جاريه در عالم هستى اثبات يك آهنگ كلى مينمايد ، با هر شعور ناب چه مرد و چه زن قابل درك و دريافت است .
درك حشمت و جلال در جريان وجود ، حتى با تجزيه و تركيبهاى علمى ما هم مختل نميگردد ، بلكه اختلالى كه در عظمت و جلال هستى وارد ميآيد از تنگنظرى ما است كه تنها با بعد تجزيه و تحليل به جهانشناسى مىپردازيم .
-----------
( 1 ) مأخذ مزبور ص 150 .
[ 262 ]
ما همواره از اين حقيقت غفلت ورزيدهايم كه زيبائىهاى عالى و عظمت و جلال در جهان هستى با برقرار كردن ارتباط ما بين بعد زيبايابى و جلاليابى درون ما با واقعيت جهان عينى امكان پذير ميباشد .
دو سر هر دو حلقه هستى
بحقيقت بهم تو پيوستى
5 يكى از مختصات طبيعى زن در پديده توليد مثل ، ترجيحى است كه زن براى مردان قوىتر از جنبه جسمانى معتقد است . بطور طبيعى زن يك شوهر نيرومند جسمانى را بر يك شوهر ضعيف و حتى معتدل ترجيح ميدهد . درباره عامل اساسى اين مختص به اضافه امكان اشباع بيشتر در رابطه جنسى ، زن آگاهانه يا ناآگاه قدرت مرد را در برابر رويدادهاى زندگى كه ممكن است زن را ناتوان نمايد ، بطور جدى ميخواهد كه عمده آن رويدادها مزاحمتهائى است كه از طبيعت يا از نوع انسانى آشيانه زندگى مخصوصا كودك را به مخاطره مىاندازد . ولى اگر اين ترجيح تنها براى انتخاب عامل قوىترى براى چشيدن لذت محض بوده باشد ، نقطه ضعفى در زن محسوب ميشود ، مخصوصا در آن موارد كه مرد غير قوى از عقل و وجدان و ايمان به اصول و آرمانهاى بيشترى برخوردار بوده باشد . در اين مختص ، صنف مرد زيبائى را بيشتر در نظر ميگيرد . از نظر جسمانى به اعتدال جسم و مزاج زن قناعت ميورزد . شواهد فراوانى ميتوان پيدا كرد كه مردان آگاه به زنى كه هشيار و داراى مديريت خوب براى آشيانه باشد ، بيشتر جلب ميشوند از آن زنها كه داراى زيبائى و مزاياى جسمانى ، ولى محروم از هشيارى و استعداد مديريت آشيانه زندگى ميباشند .