تساوى زن و مرد در عقل عملى
كلمه عقل عملى در مكتبهاى گوناگون با اصطلاحات مختلفى تعبير مىشود ، مانند عقل سليم ، عقل فطرى ، وجدان ، عقل كمال جو . . . تعريف عقل عملى تقريبا مورد اتفاق نظر متفكران شرقى و غربى است . كانت ميگويد :
« قوه ديگر عقل آنست كه انسان بواسطه او امورى را بوجدان غير حسى ادراك ميكند و آنها ذواتند نه عوارض ، مثل ادراك نفس خود و ادراك مختار بودن نفس در اعمال خويش كه منتهى به اعتقاد به بقاى نفس و وجود ذات پروردگار ميشود و اين قوه را عقل عملى مينامند در مقابل عقل نظرى ، بنا بر اينكه عقل بوسيله اين قوه انسان را بر عمل نيك برميانگيزد ، اما نه به اعمال نظر و ترتيب برهان قياس و استقراء و پى بردن از معلول به علت يا از علت به معلول ، بلكه احكامش بيواسطه است ، اما يقينى است و حتى يقينىتر از احكامى است كه بقوه نظرى ميكند و اين قوه يعنى عقل عملى برتر و شريفتر از عقل نظرى است زيرا عقل نظرى آنچه مىكند راجع به ظواهر و عوارض يا مصلحت انديشى دنيوى است و درباره حقايق و ذوات و معقولات واقعى چنانكه گفتيم جز حدس و احتمال كارى از او ساخته نيست بلكه غالبا در ذهن وسوسه ميكند و شك ميآورد .
اما عقل عملى متوجه حقايق است و حسن نيت و اراده خير را به انسان ميدهد و بنياد عقايد دينى و اخلاقى را استوار ميسازد و منشأ ايمان است نه تشكيك » 1 بنابر اين آنچه كه صنف مرد به او ميبالد و مغرور ميشود ، فى نفسه داراى ارزش نيست ، و اعتبارى بيش از شكل دادن به واحدها و قضايايى كه آنها را صحيح تلقى كرده است ، ندارد . بلكه از آنجهت است كه اشتياق آدمى به دريافت
-----------
( 1 ) سير حكمت در اروپا محمد على فروغى ج 2 ص 167 .
[ 299 ]
واقعيت و رشد شخصيت بشرط اعتدال روانى ، سطوح شخصيت وى را اشغال مينمايد ، لذا با حاكميت عقل نظرى درباره واقعيتها و رشد شخصيت همواره دچار نوعى تشويش خاطر و وسوسه ميباشد . اگر صنف زنان با توجه به گسترش عقل نظرى محض مردان ، احساس حقارتى در خود نمايند ، عامل شكست روحى خود را با دست خود فراهم ميآورند . اگر صنف زنان از عوامل تعليم و تربيتى كامل برخوردار شوند ، بجهت داشتن نقش اساسى در خلقت و چشيدن طعم واقعى حيات و برخوردار بودن از احساسات عالى يا امكان تصعيد احساسات خام به احساسات عالى كه در صنف زنان قوىتر است ، ميتوان ادعا كرد كه زمينه رشد شخصيت انسانى در زنها كمتر از اين زمينه در صنف مردان نميباشد .
3 نواقص الحظوظ در اين خطبه تفاوت سوم ميان زن و مرد در سهم الارث است كه مطابق آيه :
يُوصيكُمُ اللَّهُ فى أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ 1 ( خداوند درباره فرزندانتان بشما توصيه ميكند كه سهم مرد را برابر سهم دو زن باشد ) البته اين قانون در همه مسائل ارث كليت ندارد از آنجمله 1 اگر وارث ميت فقط پدر و مادر و يك پسر باشد ، مال شش قسمت ميشود ، چهار قسمت را پسر و هر يك از پدر و مادر يك قسمت ميبرند . 2 اگر ميت چند برادر و خواهر مادرى داشته باشد ، مال بطور مساوى ميان آنان تقسيم ميشود .
3 سهم الارث فرزندان برادر و خواهر مادرى ميان زن و مرد مساوى تقسيم ميشود . 4 اگر وارث ميت منحصر به جد و جده مادرى باشد ، مال ميان آن دو مساوى تقسيم ميشود . 5 اگر وارث ميت هم دائى و هم خاله باشد و همه آنها پدر و مادرى يا پدرى ، يا مادرى باشند مال بطور مساوى
-----------
( 1 ) النساء آيه 11 .
[ 300 ]
ميان آنان تقسيم ميشود . و در آن موارد كه مرد دو برابر زن ارث ميبرد ،
بدانجهت است كه معمولا زنها كه اداره شئون خانواده را بعهده ميگيرند از شركت دائمى در مسائل اقتصادى جامعه و ورود در انواع گوناگون آن مسائل معذور ميباشند ، لذا تهيه وسايل معيشت آنان براى مردان واجب است ، از طرف ديگر مردان در معرض نوسانات اقتصادى از نظر سود و زيان بيشتر قرار ميگيرند ، در صورتيكه صنف زن مانند مرد در معرض زيان و آسيب اقتصادى نيست و او همواره از نظر معاش تأمين است . به اضافه اينكه مهريهاى كه زن بمقدار عادلانه از مرد ميگيرد ، ميتواند نوعى جبران سهم الارث او بوده باشد .
نتيجه كلى اين مباحث ، چنين است كه اولا هر سه نقص كه در خطبه به زنها نسبت داده شده است ، كاملا قابل تفسير و توجيه است . و هدف كلى امير المؤمنين ( ع ) اشاره به مختصات روبنائى زندگى مرد و زن است ، نه تفاوت ميان شخصيت انسانى زن و مرد . زيرا ما در اين مباحث شواهد و دلايل كافى ديديم كه مقصود امير المؤمنين نقص واقعى ايمان و عقل بطور عموم و سهم الارث بطور كلى نميباشد . زيرا اسناد چنين نقص بر زنها مخالف قرآن است ، لذا ميتوان گفت : امير المؤمنين ( ع ) براى توضيح و تفسير موقعيت حقيقى زنان براى آگاه ساختن يكى از زنهاى پيامبر كه با دستيارى طلحه و زبير غائله جنگ جمل را بر پا نموده با وصل آن به جنگهاى صفين كه موجب اغتشاشات جوامع اسلامى گشته بود ، بيك مختصات روبنائى صنف زن كه مانع آنان از آرزوى مرد گشتن و فعاليتهاى مربوط به مرد ميباشد ، اشاره فرموده است . 8 ، 9 ، 10 فاتَّقوا شرار النساء و كونوا من خيارهنَّ على حذر و لا تطيعوهنَّ فى المعروف حتَّى لا يطمعن فى المنكر ( بترسيد از زنهاى شرور و از خوبانشان برحذر باشيد و آنانرا در نيكىها اطاعت نكنيد تا طمع نكنند كه در بديها اطاعتشان كنيد ) .
[ 301 ]