مسئله چهارم
تحليل و پيگيرى لازم و كافى درباره هم رأى و هم سخن بودن آن دو با ابو عبيده است كه هم در سخن سعد بن عباده با عمر ديده ميشود كه : « تو رفيق همان شخصى كه با او دمسازى عمر گفت : بلى ، من همانم » .
و هم در موقع از دنيا رفتن زمامدار دوم كه گفت : اگر ابو عبيده زنده بود ، او را براى خلافت تعيين ميكردم . اين مسئله هم بديهى است كه در آن زمان ، جوانى على بن ابيطالب كه مستمسك ابو عبيده بر عدم استحقاق على براى خلافت بود ،
سپرى شده بود . و هم بنا به نقل مسعودى مؤلف مروج الذهب و نصر بن مزاحم منقرى و ابن ابى الحديد و جمهرة رسائل العرب در نامهاى كه معاوية بن ابى سفيان به محمد بن ابى بكر نوشته است ، اتخاذ مبناى قبلى بود كه از چند نفر نقل شده است . و اين مبنى با تقديم دو نفر ابو بكر را براى زمامدارى در روز سقيفه نيز تأييد ميشود .