علم هيئت و علم نجوم ( ستاره شناسى ) در اسلام
عمر بن حسام در نزد عمر ابهرى علم نجوم ميخواند ، روزى يكى از فقهاء عمر بن حسام را مىبيند و از او مىپرسد ، اينروزها چه ميخوانيد ؟ عمر بن حسام ميگويد : مشغول تفسير يكى از آيات قرآنى هستيم كه ميگويد :
أَ فَلَمْ يَنْظُروُا إِلىَ السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها 1 ( آيا در بالاى سرشان
[ 1 ] تاريخ نجوم اسلامى ترجمه علم الفلك ، تاريخه عند العرب فى القرون الوسطى خلاصه سخنرانيهاى گرلو الفونسونلينو ترجمه آقاى احمد آرام از ص 51 تا ص 54 و رجوع شود به رساله علم از ديدگاه اسلام قسمت دانشمندان علم هيئت تأليف اينجانب .
-----------
( 1 ) ق آيه 6 .
[ 230 ]
به آسمان نمىنگرند كه آنرا چگونه بنا نهاديم ) ما چگونگى بنياد آسمانها را تفسير ميكنيم . 1 آيات قرآنى در مواردى متعدد به نظر در آسمانها و ستارگان و شناخت آنها دستور ميدهد . از آنجمله :
أَفَلَمْ يَرَوْا إِلى ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ 2 ( آيا نديدهاند از آسمان و زمين آنچه را كه در پيش رو دارند و آنچه را كه پشت سر گذاشتهاند . ) أَنَّ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْل وَ النَّهارِ لَآياتِ لِأُولىِ الْأَلْبابِ 3 ( قطعا در آفرينش آسمانها و زمين و پشت سر هم آمدن شب و روز آياتى براى خردمندان آگاه وجود دارد ) وَ يَتَفَكَّرُونَ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ 4 ( آن خردمندان در آفرينش آسمانها و زمين به تفكر مىپردازند [ و ميگويند : اى پروردگار ما ، اين دستگاه را بيهوده نيافريدهاى ،
پاكيزهتوئى اى خدا ، ما را از عذاب آتش مصون بدار ) أَ وَ لَمْ يَنْظُرُ وافى مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ 5 ( آيا آنان در ملكوت آسمانها و زمين نظر نكردهاند )
-----------
( 1 ) تفسير فخررازى ج 4 ص 303 .
-----------
( 2 ) سبأ آيه 9 .
-----------
( 3 ) آل عمران آيه 191 .
-----------
( 4 ) آل عمران آيه 190 .
-----------
( 5 ) الاعراف آيه 185 .
[ 231 ]
إِنَّ فىِ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ فىِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ 1 ( قطعا در پشت سر هم آمدن شب و روز و در آنچه كه خداوند در آسمانها و زمين آفريده است ، آياتى است براى مردمى كه تقوى ميورزند ) آيات فوق با كمال صراحت لزوم شناسائى آسمانها و آنچه را كه در آنها است و همچنين زمين و آنچه را كه در آن است ، گوشزد مينمايد . بعضى از اين آيات مانند آيه 9 از سوره سبأ و 185 از سوره الاعراف كسانى را كه به آسمانها و فروغ ملكوتى كه بآنها ميتابد نمىنگرند ، مورد توبيخ قرار داده است . آيات ديگرى در قرآن وجود دارد كه ميگويد : خداوند هر چه را كه در آسمانها و زمين است براى شما مسخر كرده است ( يعنى در اختيار شما گذاشته است ) مانند :
وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فىِ السَّماواتِ وَ ما فىِ الْأَرْضِ جَميعاً 2 ( و خداوند همه آنچه را كه در آسمانها و زمين است براى شما مسخر فرموده است ) اينگونه آيات دلالت ميكند بر اينكه انسان نه تنها بايد در دستگاه آفرينش اعم از فضا و كرات فضائى و زمين و آنچه كه در آنها است ، بينديشد و آيات بودن آنها را درك كند ، بلكه همه آنها را در اختيار بشر گذاشته است كه از آنها بهرهبردارى بنمايند . اين تأكيد شديد باعث شد كه مسلمانان به علم هيئت سخت علاقمند گشتند و تحقيقات فراوانى در اين علم انجام دادند . جان بر نال اعتراف ميكند : « اگر رصدهاى اخترشناسى در فرهنگ اسلامى دچار نكث ميشد اخترشناسان رنسانس نميتوانستند از ما حصل تجارب نهصد ساله پيشينيان خود بهرهمند شوند و كشفيات مهمى كه مبناى علوم جديد را تشكيل ميدهند ،
به تأخير مىافتاد و يا اصلا تحقق پيدا نميكرد » . 3 آنچه كه درباره علم نجوم
-----------
( 1 ) يونس آيه 6 .
-----------
( 2 ) الجاثيه آيه 13 .
-----------
( 3 ) علم در تاريخ ص 212 .
[ 232 ]
در اسلام ممنوع است ، استنباط و سرنوشت انسانها و استخراج وقايع و رويدادهاى آينده است كه به خواص ستارگان و كيفيت حركات و موقعيتهاى آنها مستند بوده باشد . با نظر به مجموع تحقيقاتى كه فقهاء در اين مسئله نمودهاند ، روش تحقيق فقاهى مرحوم شيخ مرتضى انصارى رحمة اللّه عليه از ديگر فقهاء دقيقتر و كاملتر بوده است . محقق و فقيه مزبور ميگويد :
تنجيم ، چنانكه محقق ثانى ( عبد العالى كركى ) در كتاب جامع المقاصد گفته است ، عبارت است از خبر دادن از احكام ستارگان با نظر به حركات فلكى و اتصالات آنها با يكديگر . توضيح مطلب به بحث در چند مسئله نيازمند است :
يكم ظاهر اينست كه خبر از اوضاع فلكى كه مبتنى بر سير ستارگان بوده باشد ، حرام نيست ، مانند خبر از خسوف ناشى از قرار گرفتن زمين ميان آفتاب و ماه و از كسوف كه ناشى از قرار گرفتن ماه ميان آفتاب و زمين است ، بلكه در صورتيكه اينگونه اخبار ( اطلاعات علمى ) مستند به برهان و دليلى باشد كه مورد اعتقاد خبر دهنده ميباشد ، يا مستند به دلائل ظن آور باشد ، جائز است . حتى عدهاى از فقهاء كه نجوم شناسى را منكر شدهاند ، به اطلاعات مزبور كه مستند به برهان و دليل بوده باشد ، اعتراف نمودهاند ، مانند سيد مرتضى و شيخ ابو الفتح كراجكى ، از اين فقهاء در رد استدلال به صحت احكام نجومى چنين نقل شده است كه : كسوفها و اتصالات ستارگان و انفصالات آنها بر مبناى حساب و حركت آنها كه بر مبناى اصول صحيح و قواعد محكم خبر داده ميشوند ، غير از آن است كه بعنوان تأثير ستارگان در خير و شر و نفع و ضرر گفته ميشود . و اگر ميان اين دو مسئله تفاوتى جز اين نبود كه اطلاعات مربوط به كسوفها و امثال آن دائما مطابق واقع ميباشد تا آنجا كه خطائى در آنها ديده نميشود ، در صورتيكه احكام نجومى همواره به خطا و خلاف واقع بودن مشهور است ، كافى بود . حتى تطابق احكام نجومى با واقع كاملا به ندرت و استثنائى اتفاق مىافتد ، حتى گاهى صحت نظر كسى كه درباره حكم نجومى با تخمين سخنى گفته
[ 233 ]
است ، بيشتر از آن مدعيان دانش احكام نجومى ميباشد . . . » 1 سپس شيخ انصارى حتى علم اوضاع ستارگان ( علم هيئت ) را هم در معرض خطا معرفى مينمايد و ميگويد : « زيرا خطاهاى علماى علم هيئت هم بسيار فراوان است ، بهمين جهت است كه درباره اين اطلاعات هم نميتوان به اشخاص عادل از اين علماء اطمينان كرد . چه رسد به فاسقهاى آنها ، زيرا محاسبات آنان مبتنى بر عدهاى امور نظرى است كه بر نظريات ديگرى مبتنى است . مگر اينكه اطلاع و تحقيقاتشان بر مبناى بديهى استوار شده باشد » 2 ملاحظه ميشود كه مبارزه فقه تشيع با خرافات در حد اعلا بوده و علم به واقعيات عينى را به تمام معنى مىپذيرد .
شيخ انصارى در مسئله دوم ميگويد : « حكم به بروز پديدههاى خاص در ستارگان بسبب حركات و اتصالات و غير ذلك . . . جايز است اگر به ظنى مستند باشد كه محصول تجربه مستقيم خود عالم علم هيئت يا به نقل از تجربه ديگران بوده باشد ، با تكيه به اراده خداوندى در موقع بروز وضع مخصوص در ستارگان بدون اعتقاد به رابطه ( عليت ) ميان آنها . بلكه ظاهر اينست كه ميتوان درباره اينگونه مسائل اگر بر تجربه قطعى مستند باشد ، حكم قطعى صادر نمود ، زيرا هيچ اشكالى وجود ندارد كه كسى حكم قطعى به باريدن باران در اين شب بنمايد و به فرود آمدن سگ از پشت بام به داخل خانه استدلال كند ، چنانكه براى ترويج كننده و احياء كننده اين علم خواجه نصير طوسى اتفاق افتاد كه در يكى از مسافرتهايش ميهمان آسيابانى شد كه در بيرون شهر آسيابى داشت ، وقتى كه خواجه نصير وارد خانه آن آسيابان گشت ، بجهت گرماى هوا به پشت بام رفت ، صاحب خانه گفت : بيا پائين و در خانه بخواب ، تا باران ترا ناراحت نكند ، خواجه به اوضاع ستارگان نگريست و چيزى كه علامت آمدن باران باشد ، نديد ، صاحب خانه گفت : من سگى دارم كه هر شبى كه باران در آن 1 مكاسب شيخ مرتضى انصارى رحمة اللّه عليه مكاسب محرمه ص 25 .
2 مأخذ مزبور .
[ 234 ]
ببارد وارد خانه ميشود . خواجه اين استدلال آسيابان را قبول نكرد و در پشت بام خوابيد و آن شب باران باريد و خواجه در تعجب فرو رفت . » 1 در اين مطالب شيخ انصارى دو مسئله فوق العاده با اهميت وجود دارد كه تذكر به آن دو در حد اعلاى ضرورت است :
مسئله يكم ارزش و اعتبارى كه اين فقيه بسيار عاليقدر به تجربه و برهان بيان ميكند ، بهترين دليل بر بطلان ياوهگويانى است كه ميگويند : اسلام هم مانند ديگر اديان منحرف شده با علم سازگار نيست چنانكه ملاحظه ميشود شيخ در همين مبحث ترتب احكام شرعيه را كه مربوط به وضع ستارگان و موقعيت هاى متغير آنها است ، در صورت استناد به تجربه تجويز مينمايد ، مخصوصا با نظر به روش محتاطانهاى كه شيخ در فقه دارا ميباشد .
مسئله دوم تكيه بر اراده خداوندى حتى درباره پديدههاى عينى حركات و موقعيتهاى ستارگان كه علم هيئت به تحقيق آنها مىپردازد . اين مسئله در مباحث مربوط به حركت و تحول مورد بررسى مشروح قرار گرفته است . سپس شيخ وارد مسئله احكام نجومى گشته و ميگويد :
مسئله سوم اطلاع دادن از حوادث و حكم به آنها با استناد به اتصالات ( درباره خير و شر و منفعت و ضرر . . . ) چه استقلالا و چه بعنوان عامل دخالت كننده كه در اصطلاح تنجيم گفته ميشود ، با نظر به فتاوى و نصوص حرام مؤكد است . محقق ابو القاسم حلى در كتاب المعتبر از پيامبر اكرم ( ص ) بطور مرسل نقل ميكند كه :
أنّه من صدَّقَ منجِّما أو كاهنا فقد كفر بما أنزل على محمَّد ( ص ) ( هر كس كه منجم يا كاهنى را تصديق كند ، به آنچه بر محمد ( ص ) نازل شده 1 مأخذ مزبور .
[ 235 ]
كفر ورزيده است .
و اين روايت با رساترين و بليغترين وجهى حكم منجم را تحريم مينمايد .
و در روايت نصر بن قابوس از امام صادق ( ع ) چنين آمده است :
المنجِّم ملعون و الكاهن ملعون و السَّاحر ملعون . در روايتى ديگر امير المؤمنين به منجمى كه آن حضرت را از حركت به مقصدى نهى ميكرد ، فرمود : . . .
اتزعم أنَّك تهدى ألى السَّاعة الَّتى من سار فيها صرف عنه السُّوء و السَّاعة الَّتى من سار فيها حاق به الضّرّ ؟ من صدَّقك بهذا استغنى بقولك عن الإستعانة باللَّه فى هذا الوجه و أحوج ألى الرَّغبة اليك فى دفع المكروه عنه . ( آيا گمان ميبرى ، تو آن ساعت را ميدانى كه هر كس در آن ساعت حركت كند ، بدى از او برميگردد و آن ساعت را ميدانى كه هر كس در آن حركت كند ، ضرر او را احاطه ميكند ؟ هر كس اين سخن تو را تصديق كند ، با تكيه باين سخن احساس بىنيازى از استمداد از خداوند در اين راه نموده و به رغبت بتو براى دفع ناگوار محتاج شده است ) 1 .
و در روايت عبد الملك بن اعين ،
قلت : لأبى عبد اللَّه عليه السّلام : أنىّ قد ابتليت فأريد الحاجة فأذا نظرت إلى الطَّالع و رأيت الطَّالع الشّرّ فجلست و لم أذهب فيها فأذا رأيت الطَّالع الخير ذهبت فى الحاجة ؟ فقال لى : تقضى ؟ قلت : نعم ، قال : أحرق كتبك 2 . ( به امام صادق عليه السلام عرض كردم من مبتلا شدهام ، هنگاميكه ميخواهم براى رفع احتياجى حركت كنم ، وقتى كه به طالع نظر كنم و ببينم شر است ، مىنشينم و دنبال آن حاجت نميروم و اگر طالع را خير ديدم ، دنبال
-----------
( 1 ) مأخذ مزبور ص 25 .
-----------
( 2 ) مأخذ مزبور ص 26 نقل از من لا يحضره الفقيه صدوق
[ 236 ]
آن حاجت ميروم [ آيا اين صحيح است ؟ ] آن حضرت فرمود : آيا حكم ميكنى ؟ عرض كردم : آرى . فرمود كتابهايت را بسوزان ) .
شيخ انصارى رحمة اللّه عليه در همين مبحث از سيد مرتضى علم الهدى چنين نقل مىكند كه : « چگونه ممكن است براى يك مسلمان باطل بودن احكام نجومى مشتبه شود ، با اينكه مسلمانان خواه در قديم و خواه در دوران جديد اتفاق نظر و اجماع بر تكذيب منجمان نموده و به فساد مذهب و بطلان احكام آنان شهادت دادهاند و ضرورت تكذيب احكام منجمان در دين پيامبر اسلام معلوم است و رواياتى كه در انتقاد و ناتوان معرفى كردن آنان از احكامى كه صادر ميكنند وارد شده است بيش از حد شمارش است و همچنين با مخالفت شديد علماء اهل بيت پيغمبر ( ائمه معصومين « ع » ) و اصحاب بزرگوار و شهرت ممنوعيت احكام نجومى با اين شهرت زياد چگونه ميتواند كسى كه منسوب به ملت اسلام است و بر قبله نماز ميگذارد فتوى بر خلاف دهد ؟ » 1 خلاصه حكم به حرمت تنجيم باين معنى كه اعتقاد و حكم به ارتباط نفع و ضرر و خير و شر و ديگر مسائل مربوط به سرنوشت زندگى انسانها به وضع و موقعيت و حركات ستارگان در اسلام قطعا ممنوع بوده و منابع و مأخذى كه باين ممنوعيت دلالت دارند ، از نظر كميت و كيفيت بيش از آن است كه اندك ترديدى در آنها وجود داشته باشد . 11 ، 12 ، 13 ، 14 ، 15 ، 16 ، 17 ، 18 ، 19 أيُّها النَّاس أيَّاكم و تعلّم النّجوم إلاَّ ما يهتدى به فى برّ أو بحر فأنّها تدعوا الى الكهانة و المنجّم كالكاهن و الكاهن كالسّاحر و السَّاحر كالكافر و الكافر فى النَّار . سيروا على اسم اللَّه ( اى مردم ، بپرهيزيد از آموزش نجوم ( براى حكم در سرنوشت مردم )
-----------
( 1 ) مأخذ مزبور .
[ 237 ]
مگر به عنوان وسيلهاى براى سمتيابى در خشكى و يا در دريا ، زيرا علم نجوم انسان را به كهانت ميكشاند و منجم مانند كاهن است و كاهن مانند ساحر و ساحر مانند كافر و كافر در آتش است . حركت كنيد به نام خدا ) .