دوران باردارى را سپرى كرديد ، ولى محصول را ضايع و خود را بىسرپرست تلقى نموديد .
چه شد ؟ و چه عارضهاى پيش آمد ؟ مگر شما با كمال آگاهى و اختيار براى از بين بردن دشمن خونخوار سلاح بدست نگرفتيد ؟ مگر شما نبوديد كه گاهى در ورود به كارزار با دشمن شتابزده بوديد ؟ شما به دستور الهى با دشمن ضد خدا و ضد بشر جنگيديد و بخوبى از عهده آن ستمكار پليد برآمديد .
شما بوديد كه براى ريشه كن كردن فساد آن طغيانگر مفسد و محارب با خدا و رسولش ، دشتها و بيابانها در نورديديد و از تپهها و ماهورها گذشتيد و دمار
[ 139 ]
از روزگارش در آورديد ، چه زحمتها و مشقتها كه در اين راه پر خطر متحمل شديد . اما هنگاميكه آنهمه رنج و تلاش شما به نتيجه نزديك شد ،
سستى و ركود پيشه كرديد و آنچه را كه رشته بوديد بباد فنا داديد . من همان على بن ابيطالبم ، شما هم همان مردم عراقيد ، چه شده است كه مانند آن زنى شديد كه دوران باردارى خود را به نيكوئى سپرى كند و در هنگام رساندن آنهمه مشقت روزگار باردارى كه توليد كودك است ، كودك را مرده بزايد . آنگاه سرپرست حقيقى خود را از دست بدهد و دورترين خويشاوندانش او را در اختيار خود بگيرد من كه سرپرست شما بودم عوض نشدهام و بر همان مسير حق و حقيقت كه گام برميداشتم ، ادامه ميدهم . از دستورات من سرمپيچيد ،
برخيزيد تا راهمان را ادامه بدهيم . خصومت ما كه پيرو حق و حقيقتيم با كاخ نشين طغيانگر شام تبديل به دوستى و مودت نشده است . حال وضع شما بهمان زن باردار كه پس از دوران حمل كودك را مرده بزايد شبيه است كه اين زن شوهر خود را از دست داده و روزگار بيوهگيش هم بطول انجاميده ، يأس و پريشانى همه سطوح روانى او را فرا گرفته و خود را به تسليم به دورترين خويشاوندانش مجبور مىبيند . شما در انتظار كدامين سرپرستيد ؟ آيا معاويه را ميخواهيد ، يا حجاج بن يوسف ثقفى را ؟ در عالم خيال براى خود سرپرست تعيين مىكنيد ؟ و با آن خيال دل خوش ميداريد بار ديگر بخود بيائيد و نتايج آنهمه تقلاها و مجاهدتها را پوچ و تباه مسازيد . 8 ، 9 أما و اللَّه ما أتيتكم اختيارا و لكن جئت اليكم سوقا ( آگاه باشيد ، سوگند بخدا كه من از روى اختيار بسوى شما نيامدهام ،
بلكه وادار به رانده شدن بطرف شما گشتهام )