داستان جنگ جمل بود كه مرا بحركت به سوى شما وادار كرد
بعضى از آن مردم سست عنصر گمان ميكردند كه يگانه مخلوقات روى
[ 140 ]
زمين و ممتازترين انسانها بودند كه امير المؤمنين از روى عشق و اشتياق به سوى آنان شتافته است ، لذا على بن ابيطالب مجبور است كه از هرگونه خواسته هاى آنان پيروى كند
چشم باز و گوش باز و اين عما
حيرتم از چشم بندى خدا
براى امير المؤمنين ( ع ) همسايگى خوابگاه پيامبر اكرم ديار هجرت بود و مرقد فاطمه سلام اللّه عليها را در برداشت و نخستين جايگاه ظهور اسلام و گسترش آن بود . آنجا مدينه بود ، هنوز كوچهها و ميدانها و مسجد آن سرزمين مقدس اشباحى از چهره و صداى پيامبر را در خاطرهها زنده ميكرد و بعنوان مركز اسلام شناخته شده بود ، لذا براى زندگى امير المؤمنين عليه السلام مناسبترين محل بوده است . حركت او به سوى عراق به قصد باز كردن ميدان براى سلطه و اقتدارى كه حرفه رسمى كامجويان قدرت پرست است ، نبود ، بلكه غائله جمل بود كه سر راه زمامدارى امير المؤمنين را گرفت و او را براى تقويت نيروى سپاه به خروج از مدينه وادار كرد كه اگر مقصود آن حضرت از قبائل و عشاير مسير راه تأمين مىگشت ، شايد گام بر سرزمين عراق نمىگذاشت . بعضى از تحليل گران آگاه علتى ديگر هم براى مهاجرت امير المؤمنين ( ع ) به عراق ذكر كردهاند كه داراى ارزش است و آن اينست كه ميگويند : در آن زمان مسلمانان غير عرب در عراق ، مخصوصا در كوفه و ديگر شهرهاى عراق فراوان بودند و آنطور كه شايسته زندگى آنان بود ، عملا تا زمان خلافت امير المؤمنين ( ع ) كه عرب و عجم و سياه و سفيد براى او طبق كتاب الهى هيچ تفاوتى نداشت ، بآنان رسيدگى نميشد ، مثل اينكه اسلام در اختصاص نژاد عرب بود .
لذا مهاجرت امير المؤمنين ( ع ) به عراق در حقيقت اين مزيت را داشت كه همه انسانها را از حق و عدل اسلامى برخوردار ميساخت . و ميدانيم كه آن حضرت در اين مهاجرت چه رنجها كشيد و بچه مصائبى گرفتار شد . ناگفته نماند كه سرزنش على ( ع ) متوجه همه مردم عراق در همه دورانها نبوده است ، زيرا
[ 141 ]
حتى در همان زمان انسانهاى رشد يافتهاى از اهل عراق پيرامون على ( ع ) را گرفته و در جنگهاى خونبارى كه مردم دنيا پرست ، رهبر را ترك كرده و سراغ سفرههاى رنگارنگ معاويه و معاويه صفتان را ميگرفتند ، در حمايت از آن حضرت از هيچ گونه فداكارى و جانبازى دريغ نداشتهاند . مانند شهر كوفه كه اهالى آن از زبان معصوم سرزنش شدهاند ، ولى ميدانيم كه فداكارانى از خود گذشته هم در سپاه امير المؤمنين و هم در ميان ياران سرور شهيدان حسين بن على ( ع ) داشتند . عابس بن ابى شبيب شاكرى ، حبيب بن مطهر ، مسلم بن عوسجه در خدمت امام حسين ( ع ) عالىترين افتخارات را در تاريخ بنام خود ثبت كردهاند ، درود و رحمت خداوندى بر ارواحشان باد . 10 ، 11 ، 12 ، 13 ، 14 ، 15 و لقد بلغنى أنّكم تقولون : علىّ يكذب قاتلكم اللَّه تعالى فعلى من أكذب ؟ أعلى اللَّه ؟ فأنا أوّل من آمن به أم على نبيّه ؟ فأنا أوّل من صدّقه ( به من خبر رسيده است كه ميگوئيد : على بن ابيطالب دروغ ميگويد خدا نابودتان كناد ، من به چه كسى دروغ بگويم ؟ به خدا ؟ من اولين كسى هستم كه به خدا ايمان آوردهام . يا به پيغمبرش ؟ من نخستين كسى هستم كه او را تصديق كردهام ) .