خطاى ما در درك زمان ، قيامت و بهشت و دوزخ را با فاصله بينهايت براى ما مطرح مينمايد
اين مطلب در بعضى از آيات قرآن مورد تذكر قرار گرفته است مانند :
إنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيِداً وَ نَراهُ قَريباً 1 ( روز قيامت روزيست كه آنان آنروز را دور مىبينند و ما آنرا نزديك مىبينيم ) .
-----------
( 1 ) المعارج آيه 6 .
[ 15 ]
آرى ، انسانهائى كه در كشش زمان فرو رفته و خود مانند جزئى از زمان گرديدهاند ، نه تنها قيامت و بهشت و دوزخ را بسيار بسيار دور مىبينند ، بلكه هستى خود را در كشش زمان چنان گم كردهاند كه ميگويند :
وَ ما اَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً 1 ( گمان نميكنم قيامتى بر پا خواهد گشت ) .
اما آن دسته از مردم رشد يافته و موفق به تكامل كه از جويبار زمان بيرون آمده و همه حقايق و واقعيات را در زنجير پيوسته علل و معلولات و عمل و عكس العملها مشاهده مينمايند ، فاصلهاى ميان زندگى خود و قيامتى كه روز آشكار شدن اعمال و نتايج آنها در پيشگاه خداونديست ، نمىبينند .
اين مطلب در سخنانى كه امير المؤمنين ( عليه السلام ) در توصيف مردم با تقوا به همام فرموده است ، مشروحا بررسى خواهد گشت . از طرف ديگر احاديثى در منابع اسلامى به اين مضمون آمده است كه :
من مات فقد قامت قيامته ، ثمّ أنكان من السّعداء فيكون قبره روضه من رياض الجنّة و أنكان من الأشقياء فيكون قبره حفرة من حفر النيّران .
( هر كس كه از اين دنيا رفت ، قيامتش بر پا شد . سپس اگر از گروه سعادتمندان بوده باشد ، قبر او باغى از باغهاى بهشتى است و اگر از اشقياء بوده باشد ،
قبر او گودالى از گودالهاى دوزخ خواهد بود ) .
بعضى از اهل عرفان بهشت و دوزخى را كه با مرگ آغاز ميشود ،
به اخلاق و اوصاف نيكو و صفات و اندوختههاى بد تفسير نمودهاند . باين معنى كه روح آدمى پس از مفارقت از بدن و قطع علائق مديريت كه به حالت فراغت مىرسد و خويشتن را در مييابد اگر در اين دنيا اهل فضيلت و اخلاق و اوصاف نيكو بود ، با تجسم و مشاهده آنها پس از مرگ ، در حقيقت
-----------
( 1 ) الكهف آيه 36 .
[ 16 ]
وارد بهشت خويشتن ميگردد و اگر داراى صفات و اندوختههاى بد و نا شايست بوده باشد ، با تجسم و مشاهده آنها وارد دوزخ خويشتن مىشود . بنظر ميرسد اين دو تفسير مخالفتى با يكديگر ندارند ، زيرا اين حقيقت كه عمل انسان پس از مرگ براى او مجسم مىشود ، در منابع فراوانى وارد شده است . 12 ، 13 ، 14 ، 15 ، 16 و أنّ غاية تنقصها اللّحظة و تهدمها السّاعة لجديرة بقصر المدّة و أنّ غائبا يحدوه الجديدان : اللّيل و النّهار لحرىّ بسرعة الأوبة ( و آن پايان مدت زندگى آدمى كه گذشت لحظات از آن ميكاهد و مرور ساعتها آنرا نابود ميسازد ، سزاوار كوتاهى است و آن اجل پوشيده از چشم كه جريان روز و شب آنرا بسوى انسان مىراند ، در باز گرداندن انسان بجايگاه اصلى او شايسته سرعت است ) .