" طرز تفكر رياضی تحت تأثير سبك خاص هر فرهنگ قراردارد " ( 1 ) .اين نظريه همان نظريه نسبی بودن فرهنگ انسانی است . ما در اصول فلسفهدرباره اطلاق و نسبيت اصول انديشه بحث كردهايم و ثابت كردهايم آنچهنسبی است علوم و ادراكات اعتباری و عملی است . اين ادراكات است كهدر فرهنگهای مختلف برحسب شرايط مختلف زمانی و مكانی ، مختلف است واين ادراكات است كه واقعيتی ماورای خود كه از آنها حكايت كند و معيارحق و باطل و صحيح و غلط بودن آنها باشد ، ندارند . اما علوم و ادراكات وانديشههای نظری كه فلسفه و علوم نظری انسان را میسازند ، همچون اصول جهانبينی مذهب و اصول اوليه اخلاق ، اصولی ثابت و مطلق و غير نسبی میباشند .در اينجا متأسفانه بيش از اين نمیتوانيم سخن را دنبال نماييم .ثانيا ، اينكه گفته میشود مذهب عقيده است و مليت شخصيت و رابطه ايندو رابطه عقيده و شخصيت است و اسلام شخصيتهای ملی را همان گونه كه هستندتثبيت میكند و به رسميت میشناسد ، به معنی نفی بزرگترين رسالت مذهباست . مذهب - آن هم مذهبی مانند اسلام - بزرگترين رسالتش دادن يك جهانبينی براساس شناخت صحيح از نظام كلی وجود بر محور توحيد و ساختن شخصيتروحی و اخلاقی انسانها براساس همان جهان بينی و پاورقی : . 1 اشپنگلر ، جامعه شناس و صاحب نظريه معروف در فلسفه تاريخ ، بهنقل ريمون آرون در مراحل اساسی انديشه در جامعه شناسی ، ص 107. |