مختلف انجام گرفته است ، و در ايران تا آنجا كه من اطلاع دارم ، كتابتجديد نظر طلبی از ماركس تا مائو كه ما فراوان از آن در اين فصل استفادهو نقل كردهايم ، بهترين اثر در اين موضوع است ( 1 ) . و اما نقد ماركسيسم يا نقد يك اصل از اصول ماركسيسم ، يعنی نقد يك ياچند اصل كه پايه مكتب ماركسيسم شمرده میشود و از نظر شخص ماركس نيزغيرقابل خدشه است و يا نقد يك يا چند اصل كه هر چند از نظر خود اوچندان قطعی تلقی نشده و احيانا خود او در برخی آثار خلاف آن را نيز گفتهاست ولی لازمه قطعی اصول ماركسيسم است ، و خلافگويی ماركس نوعی جدايیماركس از ماركسيسم است ، كاری است كه ما در اين كتاب درباره ماديتتاريخی ماركس پيش گرفتهايم . ما در اينجا با توجه به اصول قطعی و مسلمی كه ماركس دارد و يا نتايجقطعی كه از آن اصول مسلم بايد گرفته شود ، به نقد و بررسی پرداختهايم ودر پی آن نيستيم كه ببينيم حتما ماركس در آثار و نوشتههای پرتناقض خودخلاف آن را گفته يا نگفته است ، زيرا هدف اصلی ما نقد ماديت تاريخیاست نه نقد نظريات ماركس . از شگفتيهای تاريخ اين است كه ماركس كه در كتب فلسفی و اجتماعی واقتصادی خود كم و بيش دم از ماترياليسم تاريخی زده است ، آنجا كه برخیحوادث عينی تاريخی زمان خود پاورقی : . 1 مؤلف كتاب به زبان فرانسه و هم مترجم آن به زبان فارسی آقای دكترانور خامهای است . مشاراليه علاوه بر آنكه تتبع قابل تحسينی به عمل آوردهو در تجزيه و تحليل مسائل از خود شايستگی نشان داده است ، خود سالهامعتقد به اين مكتب و مبلغ آن بوده است . |