است و اختلاف شرايع را از نوع اختلافات فرعی میداند نه اختلافات ماهوی ،و از طرف ديگر میدانيم كه دين جز برنامه تكاملی فردی و اجتماعی نيست ،میرساند كه اساس اين تعليمات بر وحدت نوعی جامعههاست و اگر جامعههاانواع متعدد بودند ، مقصد كمالی و راه وصول به آن مقصد ، متعدد و متكثربود و قهرا ماهيت اديان ، مختلف و متعدد بود . قرآن كريم با اصرار وابرام اين مطلب را تأكيد میكند كه دين در همه منطقهها و جامعهها و درهمه دورهها و زمانها يكی بيش نيست . از نظر قرآن ، اديان ( به صورتجمع ) وجود نداشته ، دين ( به صورت مفرد ) وجود داشته است . همهپيامبران به يك دين و يك راه و يك مقصد اصلی دعوت میكردهاند :« شرع لكم من الذين ما وصی به نوحا و الذی أوحينا اليك و ما وصينا بهابراهيم و موسی و عيسی أن أقيموا الذين و لا تتفرقوا فيه ». . ( 1 ) . .برای شما از دين همان را تشريع كرد كه قبلا به نوح توصيه شده بود بعلاوهقسمتی كه به تو - ای پيغمبر ! - وحی كرديم و آنچه به ابراهيم و موسی وعيسی توصيه شد كه دين را بپا داريد و در آن پراكنده نشويد . آياتی از قرآن كه دلالت میكند دين در همه زمانها و در همه منطقهها و درزبان همه پيامبران راستين الهی يك چيز است و اختلاف شرايع از نوعتفاوت نقص و كمال است ، فراوان است . اين منطق كه دين ماهيتا يكیبيش نيست ، براساس اين جهانبينی از انسان و جامعه انسان است كه انساننوع واحد است نه انواع ، پاورقی : . 1 شوری / . 13 |