میبخشد كه در طول تاريخ و در قبال ديگر پيكرهای فرهنگی و معنوی بدانشناخته میشود ، چه اين " روح " در رفتار جمعی ، روال انديشه ، عاداتجمعی ، عكسالعملها ، و تأثرات انسانی در برابر طبيعت و حيات ورويدادها ، احساسات و تمايلات و آرمانها و عقايد و حتی در كليهآفرينشهای علمی و فنی و هنری وی و به طور كلی در تمام جلوههای مادی وروحی زندگی انسانی او محسوس و ممتاز است . میگويند : مذهب نوعی ايدئولوژی است ، عقيده است و عواطف و اعمالخاص كه اين عقيده ايجاب میكند ، اما مليت " شخصيت " است و خصايصممتازی كه روح مشترك افرادی از انسانهای همسرنوشت را ايجاد مینمايد ،بنابراين رابطه ميان مليت و مذهب رابطه ميان شخصيت و عقيده است .میگويند : مخالفت اسلام را با تبعيضات نژادی و برتری جوييهای قومی بهمعنی مخالفت اسلام با وجود مليتهای گوناگون در جامعه بشری نبايد گرفت .اعلام اصل تسويه در اسلام به معنی نفی مليتها نيست ، برعكس ، به اين معنیاست كه اسلام به اصل وجود مليتها به عنوان واقعيتهای مسلم و انكار ناپذيرطبيعی معترف است . آيه " « يا أيهاالناس انا خلقناكم من ذكر و انثی وجعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان أكرمكم عند الله أتقيكم »" ( 1 ) كهبه آن بر انكار و نفی و الغای مليتها از نظر اسلام استدلال میشود ، درستبرعكس ، اثبات كننده و تأييد كننده مليتهاست ، زيرا آيه اول تقسيمبندیبشريت را از نظر پاورقی : . 1 حجرات / . 13 |