سود مستضعفين است ، خالی از نوعی مجاز و مسامحه نيست . اسلام جهتگيریاش به سوی عدالت و مساوات و برابری است . بديهی است كسانیكه از اين جهتگيری سود میبرند و منتفع میگردند محرومان و مستضعفاناند وكسانی كه از اين جهتگيری زيان میبينند ، غارتگران و استيثارگران واستثمارگراناند . يعنی اسلام آنجا هم كه منافع و حقوق طبقهای را میخواهدتامين نمايد ، هدف اصلیاش تحقق يك ارزش و پايهگذاری يك اصل انسانیاست . اينجاست كه بار ديگر به ارزش فوقالعاده [ ( اصل فطرت " كه درقرآن صريحا مطرح است و در فرهنگ و معارف اسلامی " امالمعارف " بايدشناخته شود روشن میگردد . درباره فطرت زياد سخن گفته میشود ، اما كمتر به عمق و ژرفای آن وابعاد وسيعی كه دربرمیگيرد توجه میشود . غالبا میبينيم كه افرادی دم ازفطرت میزنند ، ولی چون درست به ابعاد گسترده آن توجه ندارند نظرياتی كهدر نهايت امر انتخاب میكنند بر ضد اين اصل است . نظير اين اشتباه ، و وحشتناكتر از آن ، درباره خاستگاه خود مذاهبپديد آمده است . آنچه تاكنون بحث كرديم درباره هويت و خاستگاهپديدههای تاريخی از نظر مذهب ( البته مذهب اسلام ) بود . اكنون بحثدرباره خود مذهب به عنوان يك پديده اجتماعی تاريخی است كه به هر حالاز فجر تاريخ تاكنون وجود داشته و دارد . خاستگاه و جهتگيری اين پديدهاجتماعی بايد روشن شود . مكرر گفتهايم كه ماترياليسم تاريخی ماركسيستی ، اصلی را طرح میكند كهطبق آن اصل ميان خاستگاه هر واقعيت فرهنگی و |