اين دو پديده به سود همان طبقه است . طبقه استثمار شده برحسب موقعيتاجتماعی خود نه خاستگاه مذهب است و نه خاستگاه دولت ، مذهب و دولتاز طرف طبقه مخالف به او تحميل میشود ، پس دو سيستم مذهب وجود ندارد، همچنانكه دو سيستم دولت وجود ندارد . برخی روشنفكران مسلمان مدعی شدهاند كه برخلاف نظريه ماركس ، دوسيستمیبر مذهب نيز حاكم است . همانطور كه اخلاق و هنر و ادبيات و ساير امورفرهنگی در جامعههای طبقاتی دوسيستمی است و هر سيستم خاستگاه و جهتگيریاش خاص طبقه خودش است - يكی تعلق دارد به طبقه حاكم و ديگریبه طبقه محكوم - مذهب نيز دو سيستمی است ، همواره در جامعه دو مذهبوجود دارد : مذهب حاكم كه مذهب طبقه حاكم است ، و مذهب محكوم كهمذهب طبقه محكوم است . مذهب حاكم مذهب شرك است و مذهب محكوم مذهبتوحيد ، مذهب حاكم مذهب تبعيض است و مذهب محكوم مذهب مساوات وبرابری ، مذهب حاكم مذهب توجيه وضع موجود است و مذهب محكوم مذهبانقلاب و محكوم كردن وضع موجود ، مذهب حاكم مذهب جمود و سكون و سكوتاست و مذهب محكوم مذهب خيزش و حركت و فرياد ، مذهب حاكم ترياكجامعه است و مذهب محكوم انرژی جامعه . پس نظريه ماركس مبنی بر اينكه جهتگيری مذهب مطلقا به سود طبقه حاكمو عليه طبقه محكوم است و مذهب ترياك اجتماع است ، در مورد مذهبی كهخاستگاهش طبقه حاكم است صادق است و تنها همان مذهب بوده كه عملا وجودداشته و حكومت |