اين آگاهی ريشهدار كه پنجه در اعماق فطرت انسانها میاندازد ، در آنهانوعی غيرت و تعصب دفاع از عقيده و نشاط كوشش در بسط و گسترش آن بهوجود آورد كه در راه آن از بذل جان و مال و مقام و فرزند كوتاهی نمیكردند. پيامبران از آنچه كه در عصر ما روبنا مینامند آغاز میكردند و به زيربنامیرسيدند . در مكتب پيامبران ، انسان بيش از آنكه وابسته به منافع باشدوابسته به عقيده و مسلك و ايمان است . در حقيقت ، در اين مكتب فكر وعقيده زيربناست و كار يعنی رابطه با طبيعت و مواهب طبيعت و يا جامعهروبناست . هر دعوت دينی و مذهبی بايد پيامبرانه باشد ، يعنی بايد باتذكر دائم به مبدأ و معاد توأم باشد . پيامبران با بيدار كردن اين احساسو شكوفانيدن اين شعور و پس زدن غبارها از روی اين وجدان و دادن اينآگاهی ، با تكيه به " رضای حق " ، فرمان حق ، پاداش و كيفر حق ، جامعهرا به حركت میآورند . در قرآن در سيزده مورد از " رضوان " خدا نامبرده شده است ، يعنی با دست گذاشتن روی اين اهرم معنوی جامعه اهل ايمانرا به حركت آورده است . نام اين آگاهی را میتوان آگاهی خدايی يا آگاهیجهانی نهاد . در درجه دوم ، در تعليمات اسلامی آگاهيهای انسانی ديده میشود ، يعنیتوجه دادن انسان به كرامت ذات و شرافت ذات خودش ، توجه دادن به عزتو بزرگواری ذاتی خودش . انسان در اين مكتب نه آن حيوانی است كه دليلوجودش اين است كه در طول صدها ميليون سال كه در آغاز همدوش و همپايهساير جانوران بوده ، در صحنه تنازع بقا آنقدر خيانت كرده تا امروز بهاين پايه رسيده ، بلكه موجودی است كه در آن پرتوی از روح الهی است ،فرشتگان به او |