نمیتوان دلبخواهانه به طور پيشرس به دوره قبل از آن دوره اعطا كرد (آنچنانكه سوسياليستهای خيالباف میخواستند ) ، در يك دوره خاص تاريخینيز كه جامعه به دو طبقه تقسيم شده است ، آگاهی خاص طبقهای را بهطبقهای ديگر نمیتوان تحميل كرد . آگاهی مشترك انسانی وجود ندارد .لهذا در جامعه طبقاتی ، نه ايدئولوژی عام و كلی كه جهت گيری طبقاتینداشته باشد میتواند پديد آيد - هر ايدئولوژی كه در جامعه طبقاتی ظهوركند خواه ناخواه رنگ طبقهای خاص دارد - و نه به فرض محال اگر وجودپيدا كند میتواند عملا نقشی ايفا كند ، از اين رو دعوتهای اديان و مذاهبو لااقل آنچه به نام اديان و مذاهب به صورت هدايت و تبليغ و پند واندرز و از موضعی عدالتخواهانه و انصاف جويانه و مساوات مابانه خطاببه نوع بشر ادا میشود اگر نگوييم فريبكارانه است لااقل بايد بگوييمخيالبافانه است . . 6 نتيجه ديگری كه به ترتيب بايد بگيريم اين است كه خاستگاه رهبرانانقلابی و پيشرو و مجاهد ، جبرا و لزوما طبقه استثمار شده است .پس از آنكه ثابت شد كه تنها طبقه استثمار شده آمادگی روشنفكری ،اصطلاح طلبی و انقلابی شدن را دارد و اين زمينه تنها وسيله استثمارشدگی ومحروميت به وجود میآيد و حداكثر نيازمندی به عوامل روبنايی در وارد شدنتضاد طبقاتی در خودآگاهی ا ست ، به طريق اولی افراد برجستهای كه اينروشنفكری را وارد خودآگاهی طبقه استثمار شده میكنند بايد خود همدرد وهمزنجير آن |