ثانيا آنچه در اينجا طرح شده ربطی به آن مسأله فلسفی ندارد . آنچه دراينجا طرح شده مبنی بر اين است كه جامعه مانند هر موجود زنده ديگر دونوع قوانين دارد : يك نوع قوانينی كه در محدوده نوعيت هر نوع بر آنحكمفرماست و يك نوع قوانينی كه به تحول و تطور انواع و تبدلشان بهيكديگر مربوط میشود . ما نوع اول را قوانين " بودن " و نوع دوم راقوانين " شدن " اصطلاح میكنيم . اتفاقا بعضی جامعهشناسان خوب به اين نكته توجه كردهاند . " اگوستكنت " از آن افراد است . " ريمون آرون " میگويد : " پويايی و ايستايی دو مقوله اصلی جامعهشناسی اگوست كنت است .ايستايی عبارت است از مطالعه موضوعی كه اگوست كنت آن را اجماعاجتماعی ( توافق اجتماعی ) مینامد . جامعه شبيه يك ارگانيسم زنده است .همچنانكه بررسی كاركرد يك اندام بدون قرار دادن آن در كل زندهای كه خودجزء آن است امكان پذير نيست ، بررسی سياست و دولت نيز بدون جايگزينكردن آنها در كل جامعه در لحظه معينی از تاريخ امكان ندارد . . . پويايیدر آغاز عبارت است از توصيف ساده مراحل متوالی كه جوامع بشری طیكردهاند " ( 1 ) . هر نوع از انواع موجودات زنده را در نظر بگيريم - از پستانداران ،خزندگان ، پرندگان و غيره - يك سلسله قوانين خاص دارند كه مربوط بهنوعيت آنهاست ، مادامی كه در محدوده آن نوع هستند آن قوانين بر آنهاحكمفرماست ، مثل قوانين مربوط به دوره جنينی يك حيوان ، يا سلامت وبيماریاش ، يا نحوه تغذيهاش ، يا پاورقی : 1 - مراحل اساسی انديشه در جامعه شناسی ، ص . 110 |