اين جهت ، تاريخ را بسيار سودمند میگرداند و آن را به صورت يكی ازمنابع " معرفت " ( شناخت ) انسانی درمیآورد و او را برآيندهاش مسلطمینمايد . فرقی كه ميان كار محقق تاريخ علمی با كار عالم طبيعی هست اين است كهمواد بررسی عالم طبيعی ، يك سلسله مواد موجود حاضر عينی است و قهرابررسيها و تجزيه و تحليلهايش همه عينی و تجربی است ، اما مواد موردبررسی مورخ در گذشته وجود داشته و اكنون وجود ندارد ، تنها اطلاعاتی ازآنها و پروندهای از آنها در اختيار مورخ است . مورخ در قضاوت خود مانندقاضی دادگستری است كه براساس قرائن و شواهد موجود در پرونده قضاوتمیكند نه براساس شهود عينی ، از اين رو تحليل مورخ تحليل منطقی و عقلانیو ذهنی است نه تحليل خارجی و عينی . مورخ تحليلهای خود را در لابراتوارعقل با ابزار استدلال و قياس انجام میدهد نه در لابراتوار خارجی و باابزاری از قبيل قرع و انبيق ، لذا كار مورخ از اين جهت به كار فيلسوفشبيهتر است تا كار عالم طبيعی . تاريخ علمی مانند تاريخ نقلی به گذشته تعلق دارد نه به حال ، و علم به" بودنها " است نه علم به " شدنها " ، اما برخلاف تاريخ نقلی ، كلیاست نه جزئی ، و عقلی است نه نقلی محض . تاريخ علمی در حقيقت بخشی از جامعهشناسی است ، يعنی جامعهشناسیجامعههای گذشته است . موضوع مطالعه جامعه شناسی اعم است از جامعههایمعاصر و جامعههای گذشته . اگر جامعه شناسی را اختصاص بدهيم به شناختجامعههای معاصر ، تاريخ علمی و جامعهشناسی دو علم خواهند بود ، اما دوعلم خويشاوند و نزديك و |