امكان اينكه ايدئولوژی واحد داشته باشند هست و اختلافاتشان در حدوداختلافات فردی يك نوع است ، و هر ايدئولوژی زنده میتواند در حدوداختلافات فردی انعطاف و قابليت انطباق داشته باشد ، اما اگر جامعههادارای طبيعتها و ماهيتها و ذاتهای مختلفی باشند ، طبعا طرحها و برنامههاو ايدهها و كمالها و سعادتهای متنوعی خواهند داشت و يك ايدئولوژینمیتواند همه را دربر گيرد . شبيه اين مسأله عينا در مورد تحولات و تطورات جامعهها در توالی زمانیوجود دارد . آيا جامعهها در مسير تحولات و تطورات خود ، نوعيت و ماهيتخود را تغيير میدهند و اصل تبدل انواع - اما در سطح جامعهها - صورتمیگيرد ، يا تحولات و تطورات اجتماعی از قبيل تحولات و تطورات يك فرداز يك نوع است كه نوعيتش و ماهيتش در خلال همه تحولات و تطوراتهمچنان محفوظ است ؟ مسأله اول به جامعه مربوط است و مسأله دوم به تاريخ . ما فعلا مسألهاول را طرح میكنيم و طرح مسأله دوم را به بحث تاريخ موكول مینماييم .مطالعات جامعهشناسی میتواند درباره اين مسأله نظر بدهد كه آيا ميانجامعهها يك سلسله خواص مشترك ذاتی وجود دارد يا ندارد ؟ آيا اختلافاتجامعهها با يكديگر در اموری است كه سطحی تلقی میشود و معلول بيرون ازذات و طبيعت جامعه است و آنچه به ذات و طبيعت جامعه مربوط میشود همهيكسان است ، يا اساسا جامعهها در ذات و طبيعت خود مختلفاند ، فرضا ازنظر شرايط خارجی هم يكسان باشند دوگونه عمل میكنند ؟ اين راه خود يكراهی است كه فلسفه برای تشخيص وحدت و كثرت نوعی اشياء كه |