جامعه و فرد را به گونهای برداشت میكند كه نظريه سوم تأييد میشود . قرآنبرای " امت " ها ( جامعهها ) سرنوشت مشترك ، نامه عمل مشترك ، فهمو شعور ، عمل ، طاعت و عصيان قائل است ( 1 ) . بديهی است كه " امت" اگر وجود عينی نداشته باشد ، سرنوشت و فهم و شعور و طاعت و عصيانمعنی ندارد ، اينها دليل است كه قرآن به نوعی حيات قائل است كه حياتجمعی و اجتماعی است . حيات جمعی صرفا يك تشبيه و تمثيل نيست ، يكحقيقت است ، همچنانكه مرگ جمعی نيز يك حقيقت است . در سوره اعراف آيه 34 میفرمايد : « و لكل امة أجل فاذا جاء أجلهم لا يستاخرون ساعة و لا يستقدمون » .هر امتی ( هر جامعهای ) مدت و پايانی دارد ( مرگی دارد ) . پس آنگاهكه پايان كارشان فرا رسد ، ساعتی عقبتر يا جلوتر نمیافتند . در اين آيه سخن از يك حيات و زندگی است كه لحظه پايان دارد و تخلفناپذير است ، نه پيش افتادنی است و نه پس افتادنی و اين حيات به "امت " تعلق دارد نه به افراد . بديهی است كه افراد امت نه با يكديگرو در يك لحظه بلكه به طور متناوب و متفرق حيات فردی خود را از دستمیدهند . در سوره مباركه جاثيه آيه 28 میفرمايد : « كل امة تدعی الی كتابها ». پاورقی : . 1 رجوع شود به الميزانج . 102 / 4 |