يك كارخانه و يك ماشين وابسته به يكديگرند و در يك رابطه علی و معلولیمكانيكی آثار و حركاتشان به يكديگر گره خورده است ، افراد سرنوشتمشترك دارند و جامعه ، يعنی اين مجموعه مرتبط الاجزاء ، از نظر رابطهخاص علی و معلولی مكانيكی كه ميان اجزايش برقرار است شناختی مستقل ازشناخت هر يك از اجزاء دارد . اما نظريه سوم ، هم فرد را اصيل میدادند و هم جامعه را از آن نظر كهوجود اجزای جامعه ( افراد ) را در وجود جامعه حل شده نمیداند و برایجامعه وجودی يگانه مانند مركبات شيميايی قائل نيست ، اصالةالفردی است، اما از آن جهت كه نوع تركيب افراد را از نظر مسائل روحی و فكری وعاطفی از نوع تركيب شيميايی میداند كه افراد در جامعه هويت جديدمیيابند كه همان هويت جامعه است هر چند جامعه هويت يگانه ندارد ،اصالةالاجتماعی است ، بنا بر اين نظريه در اثر تأثير و تأثر اجزاء ،واقعيت جديد و زندهای پديد آمده است ، روح جديد و شعور و وجدان و ارادهو خواست جديد پديد آمده است علاوه بر شعور و وجدان و اراده و انديشهفردی افراد ، و بر شعور و وجدان افراد غلبه دارد . و اما نظريه چهارم اصالةالاجتماعی محض است ، مطابق اين نظريه هر چههست روح جمعی و وجدان جمعی و شعور جمعی و اراده و خواست جمعی و " من" جمعی است ، شعور و وجدان فردی مظهری از شعور و وجدان جمعی است و بس. آيات كريمه قرآن ، نظريه سوم را تأييد میكند . همچنانكه قبلا گفتيمقرآن در شكل يك كتاب علمی يا فلسفی بشری مسائل را طرح نمیكند ، به شكلديگری طرح میكند . قرآن مسائل مربوط به |