محرك تاريخ تضاد زيربنا و روبنا يا تضاد دو وجهه زيربنا ( ابزار توليد وروابط توليدی ) است ، مسأله به صورت صحيح طرح میشود . شك نيست كهمقصود اصلی طرح كننده مسأله فوق به صورت فوق ( اقتصاد محرك تاريخ است) همين است كه علت اصلی همه حركتها تضادهای درونی است و تضاد درونیميان ابزار توليد و روابط توليد محرك تاريخ است . اما سخن ما در خوب وصحيح طرح كردن است نه در اينكه مقصود و مافیالضمير طرح كنندگان چه بودهاست . نظريه قهرمانان ، اعم از اينكه درست باشد يا نادرست ، مستقيما بهفلسفه تاريخ يعنی به عامل محرك تاريخ مربوط میشود . عليهذا تا اينجا درباره نيروی محرك تاريخ ، دو نظريه به دست آورديم :يكی نظريه قهرمانان كه تاريخ را مخلوق افراد میداند ، و در حقيقت ،اين نظريه مدعی است كه اكثريت قريب به اتفاق افراد جامعه فاقد ابتكارو قدرت پيشروی و پيشتازیاند . چنانچه افراد جامعه همه از اين دست باشندهرگز كوچكترين تحولی در جامعه پديد نمیآيد . ولی يك اقليت با نبوغیخدادادی كه در جامعه پديد میآيند ابتكار میكنند و طرح میريزند و تصميممیگيرند و سخت مقاومت میكنند و مردم عادی را در پی خود میكشانند و بهاين وسيله دگرگونی به وجود میآورند . شخصيت اين قهرمانان صرفا معلولجريانهای طبيعی و موروثی استثنايی است ، شرايط اجتماعی و نيازهای مادیجامعه نقشی در آفرينش اين شخصيتها ندارد . دوم نظريه تضاد ميان زيربنا و روبنای جامعه كه تعبير |