« انا للنصر رسلنا و الذين آمنوا فی الحيوه الدنيا و يوم يقوم الاشهاد (1 ) . و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين انهم لهم المنصورون 0 و انجندنا لهم الغالبون ». . . ( 2 ) . ولی با بيان گذشته اين اصول مورد ترديد قرار میگيرد . با بيان گذشته هرچند پيامبران و رسولان و ساير مصلحان گذشته تاريخ تبرئه میشوند ، اما خدایپيامبران تخطئه میشود . راستی مشكلهای است . از طرفی قرآن نوعی ديد خوشبينانه به جريان كلیجهان میدهد . قرآن اصرار میورزد كه " حق " را محور هستی و محور زندگیاجتماعی انسان معرفی نمايد . حكمت الهی نيز روی اصول ويژه خود مدعی استكه همواره خير بر شر و حق بر باطل میچربد ، شر و باطل وجودهای عرضی وطفيلی و غير اصيلاند . از طرف ديگر ، مطالعه و مشاهده تاريخ گذشته و حال نوعی بدبينی به نظامجاری ايجاد میكند و اين تصور را به وجود میآورد كه نظريه كسانی كه مدعیهستند سراسر تاريخ " فجايع " و مظالم و حق كشی و بهرهكشی است ، بيجانيست . چه بايد گفت ؟ آيا ما در فهم نظام هستی و نظام اجتماعی انسان اشتباهمیكنيم ، يا در اين اشتباه نمیكنيم ، در فهم مقاصد قرآن اشتباه میكنيم كهفكر میكنيم نظر قرآن به هستی و به تاريخ خوشبينانه است ، يا در هيچكداماشتباه نمیكنيم و اين تناقض ميان پاورقی : . 1 غافر / . 51 . 2 صافات / 171 - . 173 |