هرگز قوانين دوران قبل از يك دوران يا قوانين دورانی بعد از آن دوران رانمیتوان به آن دوران تعميم داد . همان طور كه آب تا وقتی كه آب استتابع قوانين خاص مايعات است اما همينكه تبديل به بخار شد ديگر تابع آنقوانين نيست بلكه تابع قوانين مخصوص گازهاست ، جامعه نيز تا وقتی كهمثلا در مرحله فئوداليسم است با يك سلسله قوانين اداره میشود و همينكهاز آن مرحله گذشت و به مرحله كاپيتاليسم رسيد ، كوشش برای ابقای قوانيندوره فئوداليسم بيهوده است . از اين رو جامعه نمیتواند قوانين جاودانه وابدی داشته باشد . بنابر ماترياليسم تاريخی و " زيربنا " بودن اقتصاد ،هرگونه قانون مدعی جاودانگی محكوم است . يكی از ناسازگاريهای ماديتتاريخی با مذهب - خصوصا اسلام كه به يك سلسله قوانين جاودانه قائل است- در همين جاست . در كتاب تجديدنظر طلبی از ماركس تا مائو ، از ملحقات چاپ دومسرمايه چنين نقل میكند : " هر دوران تاريخی ، قانونهای ويژهای دارد . . . همينكه زندگی از يكمرحله به مرحله ديگر عبور میكند ، با قانونهای ديگری اداره خواهد شد .زندگی اقتصادی در نمو تاريخی خويش همان پديدهای را ارائه میدهد كه ما درشاخههای ديگر زيستشناسی با آن روبرو هستيم . . . ارگانيسمهای اجتماعی بههمان اندازه از هم متمايزند كه ارگانيسمهای جانوری و گياهی از هم متمايزمیباشند " ( 1 ) . . 4 رشد ابزار توليد سبب شد كه در فجر تاريخ مالكيت پاورقی : . 1 تجديدنظر طلبی از ماركس تا مائو ، ص . 225 |