كه علت در مرحله واقعيت و ثبوت ، بر معلول تقدم و اولويت دارد ، درمرحله شناخت و اثبات نيز تقدم و اولويت دارد . پس اولويت بنياداقتصادی تنها اولويت عينی و وجودی نيست ، ذهنی و شناختی و اثباتی نيزهست . كتاب تجديد نظر طلبی از ماركس تا مائو در توضيح اين مطلب میگويد :" در تحليل انقلابهای اجتماعی نبايد درباره كشمكشهای اجتماعی از رویشكل سياسی ، حقوقی و ايدئولوژيكی آنها داوری كرد ، بلكه برعكس ، بايدآنها را به وسيله تناقض ميان نيروهای مولد و روابط توليدی توضيح داد .ماركس جدا ما را از چنين داوريهايی برحذر میدارد ، زيرا اولا واقع بينانهنيست ، و معلول يعنی شكلهای سياسی ، حقوقی و ايدئولوژيكی را به جای علتكه تناقضها و دگرگونيهای اقتصادی است میگذارد ، ثانيا سطحی است ، چونبه جای نفوذ در اعماق جامعه و جستجوی علل حقيقی ، در سطح آن میماند و بهآنچه بلافاصله عرضه میگردد اكتفا میكند ، ثالثا وهمی است ، چون روبناهاكه بطور كلی ايدئولوژيكیاند جز توهم يعنی تصوير نادرست واقعيت نيستند ،لكن به جای موضوع واقعی تحليلی ، تصوير نادرست آن را گرفتن مسلما ما رابه اشتباه میكشاند " ( 1 ) . آنگاه از كتاب آثار برگزيده ماركس و انگلس چنين نقل میكند :" همانگونه كه درباره يك فرد از روی انديشهای كه نسبت به پاورقی : . 1 تجديد نظر طلبی از ماركس تا مائو ، ص . 155 |