پیيتر نظر ماركس را اينچنين توضيح میدهد : " و بدين ترتيب ، ماركس جامعه را به بنايی تشبيه میكند كه زير بنا وشالوده آن را قوای اقتصادی و روبنای آن را ( يعنی خود بنا را ) افكار وآداب و رسوم و نهادهای قضايی ، سياسی ، مذهبی و غيره تشكيل میدهد .همانطور كه وضع يك ساختمان به وضع پی و اساس آن بستگی دارد ، اوضاعاقتصادی ( روابط توليدی ) نيز به اوضاع فنی وابسته است . همچنين چگونگیافكار و رسوم و نظام سياسی نيز هر يك تابع وضع اقتصادی است " ( 1 ) .و نيز همان كتاب به نقل از لنين ( در كتاب ماركس و انگلس ) ازسرمايه جلد سوم نقل میكند : " شيوه توليد نمودار فعاليت انسان در قبال طبيعت و فرآيند فوریتوليد زندگانی وی و به دنبال آن نمودار شرايط اجتماعی و مفاهيم فكری ناشیاز آن است " ( 2 ) . ايضا در پيشگفتار نقد اقتصاد سياسی میگويد : " پژوهشهايم اين انديشه را در من پديد آورد كه روابط قضايی و شكلهایگوناگون دولت نه میتواند به خودی خود پديد آمده باشد و نه ناشی از بهاصطلاح تحول عمومی فكر بشر باشد ، بلكه اين روابط و اين صور گوناگون ازشرايط مادی موجود ريشه میگيرد . . . كالبدشناسی جامعه را بايد در اقتصادسياسی جستجو كرد " ( 3 ) . پاورقی : . 1 همان مأخذ ، ص . 33 . 2 همان مأخذ ، ص . 248 ( ضميمه سوم ) . . 3 همان مأخذ ، ص 32 و . 33 |