زمينه شناخت صحيح را فراهم میسازد ، شناخت صرفا انعكاس ساده ماده عينیدر ذهن نيست . پس از انعكاس ماده عينی در ذهن ، وسيله يك سلسله اعمالذهنی كه ناشی از جوهر غير مادی روح است ، شناخت ميسر میگردد . پس كارمنشأ انديشه و در همان حال انديشه منشأ كار است ، كار معيار انديشه و درهمان حال انديشه معيار كار است ، و اين دور ، دور محال نيست . شرافتانسان به دانش و ايمان و عزت و كرامت نفس اوست و كار از آن جهتمايه شرافت است كه وسيله تأمين اين كرامتها و شرافتهاست . انسان ، همسازنده كار است و هم ساخته شده او ، و اين امتياز ، خاص انسان است -كه هيچ موجودی ديگر با او در اين جهت شريك نيست - و از نوع خاصآفرينش الهی او سرچشمه میگيرد ( 1 ) . ولی سازندگی انسان نسبت به كار ،سازندگی ايجادی و ايجابی است ، اما سازندگی كار نسبت به انسان سازندگی" اعدادی " است ، يعنی انسان واقعا كار خويش را خلق میكند ، اما كارواقعا انسان را خلق نمیكند ، بلكه كار و ممارست و تكرار عمل زمينه خلقشدن انسان را از درون فراهم میكند . و همواره آنجا كه رابطه متقابل دوشیء ، از يك طرف " ايجابی " و " ايجادی " است و از طرف ديگر "اعدادی " و " امكانی " ، تقدم با طرف ايجابی و ايجادی است .پس انسان كه جوهر ذاتش از نوع آگاهی است ( علم حضوری نفس به ذاتخود ) با كار در عين اينكه رابطه متقابل دارد و انسان سازنده و پديدآورنده كار است و كار پديدآورنده انسان ، نظر پاورقی : . 1 در رساله شناخت به تفصيل درباره اين مطالب بحث كردهايم . |