فرصت پيدا كرده باشند كه تمام اسلام را به مردم تعليم داده باشند ؟ ماوقتی كه تاريخ را مطالعه میكنيم میبينيم در آن بيست و سه سال چنين فرصتیبرای پيغمبر اكرم بدست نيامد . البته پيغمبر از هيچ فرصتی كوتاهی نكرد وخيلی چيزها را تعليم داد ولی با توجه به تاريخچه مكه و مدينه پيغمبر وگرفتاريها و مشاغل زيادی كه ايشان داشت ، مسلم اين مدت وافی نبود كههمه احكام اسلام را برای همه مردم بيان كند ، و امكان ندارد كه چنين دينیناقص بيان شده باشد . بنابراين حتما بايد كسی يا كسانی در ميان اصحابپيغمبر ( ص ) وجود داشته باشند كه اسلام را به تمام و كمال از پيغمبر فراگرفته و شاگردان مجهز پيغمبر باشند كه بعد از رفتن او از نظر توضيح وبيان اسلام نظير وی باشند با اين تفاوت كه پيغمبر ( ص ) از راه وحی الهیمیگفت و اينها از راه ياد گرفتن از پيغمبر میگويند . بعد میگو يند شماچون چنين كسی را سراغ نداريد و به او رجوع نكرديد ، خواه ناخواه از اول ،دين اسلام را ناقص تلقی كرديد و در نتيجه مسئله قياس را پيش آورديد . ودرست هم هست ، مسئله قياس از آنجا در ميان اهل تسنن مطرح شد كه گفتنددر مسائلی كه بايد حكمی داشته باشيم ولی از پيغمبر ( ص ) نرسيده چه كنيم؟ گفته چارهای نداريم جز اينكه با مقايسه يك موضوع با موضوع ديگر و بامشابهات ظنی و گمانی حكم چنين مسائلی را استنباط كنيم . اين سخن ازعلمای شيعه هم نيست ، از حضرت امير ( ع ) شروع شده و در نهج البلاغههست و در كلمات ساير ائمه عليهم السلام نيز زياد است كه اين چه گمانباطلی است ؟ ! علی ( ع ) میفرمايد : « ام انزل الله دينا ناقصا » ؟ آياخدا دين ناقص فرود آورد كه نياز داشته باشد به اين رأيهای من عندی ؟ساير ائمه عليهم السلام هم پافشاری زيادی بر اين مسئله كردهاند كه |