قرآن در اين زمينه خواند كه جوابهای بسيار پختهای است . بنابر اين در جامعه مسلمين يك وضعی بوده است كه به عبارتها و زبانهایمختلف بيان شده است . قرآن به آن صورت میگويد ، عمر همان را به بيان وصورت ديگری میگويد . يا مثلا میگفتند علی ( ع ) از باب اينكه در جنگهایاسلامی خيلی از افراد و سران عرب را كشته است و مردم عرب هم مردم كينهجويی هستند و بعد از آنكه مسلمان شدند نيز كينه پدر كشی و برادر كشی آنهانسبت به علی محفوظ بود ، [ برای خلافت مناسب نيست . ] عدهای از اهلتسنن هم میخواهند همينها را عذر درست كنند ، میگويند درست است كهافضليت و مقام و ارجحيت علی ( ع ) روشن بود ولی اين جهت هم بود كهخيلی دشمندار بود . بنابر اين يك نوع نگرانی در زمان پيغمبر وجود داشته است برای تمرد ازاين يك دستور . شايد سر اينكه قرآن اين آيات را با قرائن و دلائل ذكركرده اينست كه هر آدم بیغرضی مطلب را بفهمد ولی نخواسته مطلب را بهصورتی در آورد كه آنهايی كه میخواهند تمرد بكنند ، تمردشان به صورت تمرددر مقابل قرآن و اسلام در آيد . كانه میخواهد بگويد : آنها كه به هر حالتمرد میكنند پس تمردشان به شكلی در نيايد كه به معنی طرد قرآن در كمالصراحت باشد ، اقلا يك پردهای بتوانند برايش درست كنند . اينست كه مامیبينيم آيه تطهير را در وسط آن آيات قرار میدهد ولی هر آدم فهيم و عاقلو مدبر و متدبری میفهمد كه اين ، چيز ديگری است . آيه : « اليوم اكملتغ را آنطور قرار میدهد و آيه : « يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك منربك »را اينطور . |