سپس میگويد : « فمن اين يختار هؤلاء الجهال » چنين مقامی را كه ابراهيم( ع ) بعد از نبوت به آن نائل میشود اين نادانان چگونه میخواهند انتخابكنند ؟ ! اصلا اين مقام میتواند انتخابی باشد ؟ ! « ان الامامة هی منزلةالانبياء و ارث الاوصياء » امامت از منازل انبياء وارث اوصياست يعنیيك امر وراثتی است به اين معنی كه استعداد آن از هر نسل به نسل بعدمنتقل شده است ، نه وراثت قانونی « ان الامامه خلافه الله » امامت خلافهالله است همانی كه آدم اول داشت « و خلافة الرسول » و خلافت پيغمبر .بعد میفرمايد : « ان الامامة زمام الدين » . . . امامت زمام دين ، نظاممسلمين ، صلاح دنيا ، عزت مؤمنين ، اس و ريشه اسلام و شاخه بلند اسلاماست . « بالامام تمام الصلوش و الزكاش و الصيام و الحج و الجهاد » الیآخر . نتيجه از مجموع اينها ما به منطقی میرسيم كه اگر آنرا قبول كنيم يك اساسدارد و اگر فرضا كسی آنرا رد كند سخن ديگری است . اين منطق غير از اينمسائل خيلی سطحی و پيش پا افتادهای است كه مانند اغلب متكلمين بگوئيمبعد از پيغمبر ( ص ) ابوبكر خليفه شد و علی ( ع ) خليفه چهارم شد . آياعلی بايد خليفه اول باشد يا مثلا چهارم ؟ آيا شرائط امامت در ابوبكر جمعبود يا جمع نبود ؟ و بعد برويم سراغ شرائط امامت به معنی شرائط زمامداریمسلمين . البته اين مطلب يك مطلب اساسی است و شيعه از نظر شرائطزمامداری نيز ايرادهايی گرفتهاند و ايرادهای بجايی هم گرفتهاند ولی اصولامسئله امامت را تحت اين عنوان طرح كردن كه آيا شرايط امامت در ابوبكرجمع بود يا جمع نبود صحيح نيست . اصلا خود سنی هم به چنين مقامی اقرارندارد . خلاصه مطلب به عقيده اهل |