تسنن اينست كه آنچه خدا درباره جنبههای ماوراء الطبيعی انسان گفته ازآدم و ابراهيم و . . . تا حضرت رسول ، بعد از ايشان ديگر پايان يافت .از دوره حضرت رسول به اين طرف ، ديگر بشرها همه بشر عادی هستند ، فقطعلمايی هستند كه از راه تحصيل عالم شدهاند و گاهی اشتباه میكنند و گاهیاشتباه نمیكنند ، و زمامدارانی هستند كه بعضی از آنها عادلند و برخی فاسق. مسئله در اين حدود قرار میگيرد . ديگر آن بابی كه ما داريم به نام بابحجتهای الهی ، كسانی كه پيوند با دنيای ماوراء الطبيعه دارند ، [ آنهاندارند و معتقدند كه ] با رفتن پيغمبر اصلا اين بساط بر چيده و تمام شد .شيعه جواب میدهد كه [ بعد از حضرت رسول ] مسئله رسالت و اينكه بشرديگری بيايد و قانون و دين ديگری برای مردم بياورد تمام شد . يك دينبيشتر نيست و آن اسلام است و با پيغمبر اسلام رسالت و نبوت ختم شد امامسئله حجت و انسان كامل كه اولين انسان روی زمين چنين بود و بايد آخرينانسان هم چنين باشد ، هرگز در ميان افراد بشر تمام نشده است . در مياناهل تسنن تنها طبقهای از متصوفه آنها هستند كه اين مسئله را قبول دارندمنتها به نامهای ديگری . اين است كه ما میبينيم متصرفه اهل تسنن بااينكه متصوف هستند ، مسئله امامت را در بعضی از بيانهاشان طوری قبولكردهاند كه يك شيعه قبول میكند . محيی الدين عربی ، اندلسی است واندلس جزء سرزمينهايی است كه اهالی آن نه تنها سنی بودند بلكه نسبت بهشيعه عناد داشتند و بويی از ناصبی گری در آنها بود . علتش اينست كهاندلس را ابتدا امويها فتح كردند و بعد هم خلافت اموی تا سالهای زيادیدر آنجا حكومت میكرد . امويها هم كه دشمن اهل بيت بودند و لهذا در ميانعلمای اهل تسنن |