اطهار . دوم از دستور العملهای آن بزرگواران به نمايندگان خود در مقامرهبری مردم . مثل آنچه كه رسول اكرم به معاذ بن جبل فرمود كه در سيرء ابنهشام هست : « يسر و لا تعسر و بشر و لا تنفر و صل بهم صلوش اضعفهم » .و همچنين مخصوصا دستور العملهای اميرالمؤمنين به حكام و واليان خود ازقبيل آنچه به عثمان بن حنيف ، قثم بن عباس ، محمد بن ابیبكر ، ابنعباس و بالاخص آنچه به مالك اشتر نوشته است كه صدها نكته روانی واجتماعی مربوط به مديريت و رهبری و اصول و فروع آن میتوان كشف كرد .متأسفانه ما فلسفه اين دستورها را نمیدانيم . فلسفه اساسی زهد را كهمربوط است به متد رهبری نمیدانيم و همه را حمل به از دنيا گريزی و اززندگی گريزی میكنيم . مخصوصا داستان معروف اميرالمؤمنين كه در نهج البلاغه خطبه 207 است وما در ورقههای فلسفه زهد آنرا نقل كرده و مورد استفاده قرار دادهايم كاملااين فلسفه را روشن میكند ، كه علی به خانه علاء بن زياد حارثی میرود و پساز گفتگوهايی با او ، [ علاء ] از برادرش عاصم بن زياد شكايت میكند وعلی او را احضار میكند و با خطاب « يا عدی نفسه ! » او را مخاطب قرارمیدهد و او را از اين خشونت و سختگير ی برخود مورد ملامت قرار میدهد واو خود علی را مورد نقض قرار میدهد و علی به او میفرمايد : « ان اللهتعالی فرض علی ائمة المسلمين ان يقدروا انفسهم بضعفة الناس كيلا يتبيغبالفقير فقره » . همچنين دستور العملی كه به مالك میدهد راجع به عامه و خاصه كه روحيهخاصه چه روحيهای است . بر آنها كه مردم از |