بودند . ديگر اينكه فرض كنيم كه در اول عمر ظالم بودند ، در آخر عمرخوب شدند . سوم آنكه در اول عمر خوب بودند ، بعدها ظالم شدند . و چهارماينكه هيچوقت ظالم نبودند . میگويند محال است كه ابراهيم ( ع ) امامترا با اين شأن بزرگی كه خود او میدانست قضيه از چه قرار است كه بعد ازدوران نبوت و رسالت به او میگويند چنين منصبی را به تو میدهيم ، برایآن بچههايی خواسته باشد كه از اول تا آخر عمرشان ظالم و بد كار بودند .همچنين محال است كه تقاضای ابراهيم برای آن فرزندانش باشد كه اوايلعمرشان خوب بودند اما اكنون كه میخواهند اين منصب را به آنها بدهند ،بدند . ابراهيم ( ع ) اگر تقاضا كرده باشد برای فرزندان خوبش تقاضا كردهاست . خوبها دو قسمند : خوبهايی كه از اول تا آخر عمر هميشه خوببودهاند ، و خوبيهايی كه اول بد بودهاند و حالا خوب شدهاند ، وقتی كهمورد تقاضای ابراهيم مشخص شد كه از ايندو تجاوز نمیكند ، پس شامل كسانیمیشود ك ه اگر چه اكنون ظالم و ستمگر نيستند ولی در گذشته آلودگیداشتهاند و سابقه شان خوب نيست . [ ولی میبينيم ] قرآن میگويد : « لاينال عهدی الظالمين »آنها كه سابقه ظلم دارند ، نه . عهد من به ستمكاراننمیرسد . مسلما آنكه بالفعل ظالم است كه يا هميشه ظالم بوده و يا قبلانبوده و بالفعل ظالم است ، مورد تقاضا نيست . بنابر اين قرآن نفی میكندكه امامت به كسی برسد كه سابقهاش بد است . اينست كه شيعه بر اين اساس استدلال میكنند كه امكان ندارد امامت بهكسانی برسد كه دورانی از عمرشان را مشرك بودهاند . و صلی الله علی محمد و آله الطاهرين |