مسلمين هم هست . اهل تسنن میگويند امامت يعنی حكومت ، و امام يعنی همان حاكم ميان مسلمين ، فردی از افراد مسلمين كه بايد او را برای حكومت انتخاب كنند . آنها بيش از حكومت بالا نرفتند . ولی امامت در شيعه مسئلهای است تالی تلو نبوت و بلكه از بعضی از درجات نبوت بالاتر است يعنی انبيای اولوالعزم آنهايی هستند كه امام هم میباشند . خيلی از انبياء اصلا امام نبودهاند . انبيای اولوالعزم در آخر كار به امامت رسيدهاند . غرض اينكه وقتی چنين حقيقتی را قبول كرديم ، همانطور كه تا پيغمبر هست صحبت اين نيست كه چه كسی حاكم باشد زيرا او يك جنبه فوق بشری دارد ، تا امام هست نيز صحبت كس ديگری برای حكومت مطرح نيست . وقتی او نيست ( حالا يا اصلا بگوئيم موجود نيست و يا بگوئيم مثل عصر ما غايب است ) آنگاه صحبت حكومت به ميان میآيد كه حاكم كيست . ما نبايد مسئله امامت را با مسئله حكومت مخلوط بكنيم و بعد بگوئيم اهل تسنن چه میگويند و ما چه میگوئيم . اين ، مسئله ديگری است . در شيعه امامت پديده و مفهومی است درست نظير نبوت آنهم عاليترين درجات نبوت . بنابراين ما شيعه قائل به امامت هستيم و آنها اصلا قائل نيستند نه اينكه قائل هستند و برای امام شرايط ديگری قائلند . امامت در ذريه ابراهيم ( ع ) شيعيان میگويند . شيعه میگويد از اين آيه استفاده میشود كه يك حقيقت ديگری وجود دارد به نام امامت كه نه فقط بعد از پيغمبر اسلام بلكه از زمانی كه پيامبران ظهور كردند وجود داشته است و اين حقيقت در ذريه ابراهيم باقی است الی يوم |