آيا حيلهپردازى و مكارى ، نبوغ و استعداد و هشيارى و زيركى است ؟
اين نامگذارى و پوشاندن پرده زيبا بر روى نابكاريهاى نابكاران و باطلهاى باطل گرايان تاريخى بس طولانى دارد و امير المؤمنين ( ع ) از وجود چنين نابكارى در عصر و زمان خود با صراحت كامل اطلاع مىدهد . آرى اين الفاظ و مفاهيم جالب با دست قدرت پرستان و احمقان بىشخصيت و ناآگاه كه وسيلههائى در دست آن قدرتمندان بودهاند ، مأموريت زشتى را انجام دادهاند و بقول مولوى :
راه هموار است و زيرش دامها
قحطى معنى ميان نامها
لفظها و نامها چون دامها است
لفظ شيرين ريگ آب عمر ما است
نبوغ ، كياست ، فراست ، هشيارى ، زيركى ، استعداد و امثال اين الفاظ كه داراى عاليترين معانى بوده و عوامل تماس صحيح و ارتباط شايسته با واقعيات مىباشند ، در پوشانيدن بىشرمىهاى مردم انگل صفت جوامع استخدام شدهاند . مكر و حيله و شيطنت كه عبارتست از محروم كردن مردم از واقعيات بوسيله ظاهر سازى و منحرف ساختن آنان از حقايق بوسيله نشاندادن حقيقت نماها و فريفتن انسانهائى كه مقيد به اصول و قوانين انسانى هستند ،
[ 265 ]
[ بوسيله نمايشهاى دروغين همان اصول و قوانين ] مستند به عواملى مىباشند كه ما برخى از آنها را يادآور مىشويم :
عامل يكم ناتوانى از حركت بر مبناى واقعيات و حقايق ، مانند بكار بردن عوامل تخدير بجهت ناتوانى از هشيارىها و آگاهىها . اين ناتوانان بجاى اينكه در صدد تحصيل قدرت بر حركت بر مبناى واقعيات و حقايق برآيند ، به حيلهگريها و مكرپردازيها روى مىآورند كه مبادا نقص و ناتوانى آنان را از قافله انسانهاى برخوردار از آن واقعيات باز بدارد . و بگويند كه ما هم با قافله واقعگرايان و حق طلبان همراه و هم قافله مىباشيم ولى مسلم است كه دير يا زود مشت اين دون صفتان بازگشته و چهره واقعى آنان آشكار ميگردد . زشتى كار اينان در اين نكته است كه آنان بجاى جبران ناتوانى و ضعف خود ، يا بجاى قناعت و اكتفاء به مقدورات محدودى كه دارند ، اقدام به حيلهپردازى و مكارى مىنمايند ، و نميدانند كه همان نبوغ و كياست و فراست و هشيارى و زيركىها را كه در راه نقشهها و حيلهگريها بكار مىاندازند ،
قدرتهاى بسيار با ارزشى هستند كه يا آنانرا بهمان واقعياتى مىرسانند كه خود را از بدست آوردن آنان ناتوان مىبينند و يا مىتوانند آنانرا موفق به وصول به واقعياتى نمايند كه اگر بالاتر و با ارزشتر از آنچه كه خود را محروم از آن مىدانند ، نباشد ، حد اقل مثل آن يا جبران كننده آن مىباشند . بعنوان مثال : فرض مىكنيم يك انسان توانائى رسيدن به مقامى را كه دلخواه اوست ،
ندارد و او به اين ناتوانى خود از راه اصول و قوانين مربوطه آگاه است ولى او ميخواهد بهر شكلى كه ممكن است آن مقام دلخواه خود را حيازت كند و فرض اينست كه از راه اصول و قوانين مربوطه نميتواند آن مقام را بدست بياورد .
در اين فرض چنين شخصى داراى يكى از دو حال است : يا هيچ قدرت و وسيلهاى ديگر براى وصول بآن مقام را ندارد ، يا واجد قدرت و وسيلهايست كه مىتواند بآن مقام برسد ، ولى بر مبناى اصول و قوانين مربوطه نيست ،
[ 266 ]
اگر هيچ قدرت و وسيلهاى ديگر ندارد ، حال او حال ديگر ناتوانان است كه بطور اجبار از تكاپو براى وصول به مقصودش محروم و بىبهره مىباشد . اگر قدرت و وسيلهاى دارد كه مىتواند بدون توجه و اعتناء به اصول و قوانين مربوطه مقام مزبور را بدست بياورد ، منطق عقلانى و وجدانى و مذهبى اقتضاء مىكند كه بوسيله آن قدرت ، مقصد صحيح ديگرى را دنبال كند كه موافق اصل و قانون و در حق او مشروع است . نبوغ ، كياست ، فراست ، هشيارى ،
زيركىها با انواع گوناگونى كه دارند ، نيروها و وسايلى هستند كه نه تنها آن مقاصد را كه محبوب و دلخواه انسان است ، جبران مىكنند ، بلكه ممكن است بهتر و بيش از آنچه را كه مىخواهد نصيب او نمايند .
عامل دوم جلب سود بيشتر براى ارضاى حس سودپرستيهاى خود ، اين عامل در قلمرو اقتصاد و مواد معيشت بسيار رايج و متداول بوده است ، مانند بوجود آوردن تقاضاهاى مصنوعى در مردم و كشيدن نقشههاى بسيار ماهرانه براى عرضه مواد مضر و مفسد ، و بىارزش ساختن نتيجه كار و كوشش انسانها و غير ذلك .
عامل سوم بدست آوردن رياست و مقام و زمامدارى بر جامعه و يا ادامه آن حيلهگريها و مكرپردازيها كه در اين راه انجام شده است و آن نيروها و انرژيها كه در زمينهسازى براى اين پديده مصرف شده است ، موجب بهت و سرسام آور است . شگفتآور اينست كه با اينكه حيلهگران و مكرپردازان روبه صفت بهتر از همه مىدانند كه نتايج كارهايشان آنقدر قبيح و شرمآور است كه حتى خودشان هم در حالات اعتدال روانى نمىتوانند بدون خجلت و سرافكندگى در آنها بنگرند ، مخصوصا در آن موقعيتها كه فريب خوردگان به اشتياق وصول به واقعيت و نيل به حق ، در دام حيلههاى آنان گرفتار و تباه شدهاند . و با اينكه مىدانند كه اغلب حيلهگريها در معرض فاش شدن قرار گرفتهاند ، و با نظر به آيندهاى كه در انتظار آنان نشسته است ، دير
[ 267 ]
يا زود پردهها در آينده برداشته مىشود ، و پليديها و خصومت آنان را آشكار و روشن مىسازد ، با اينحال با تمام پرروئى و بىاعتنائى مرتكب حيلهگرى مىشوند و حقايق و واقعيات را مسخ و يا خلاف حقايق و واقعيت نشان مىدهند