تقسيم پديدهها و فعاليتهاى روانى
پديدهها و فعاليتهاى درون آدمى به انواع و اقسام گوناگونى قابل تقسيم است . از آن جمله با نظر به دو مفهوم بازتابى و فعلى به دو قسمت عمده تقسيم مىشود :
قسمت يكم پديدههاى بازتابى هستند كه با علل و انگيزههاى مربوطه در درون آدمى به وجود مىآيند و از عينيت بازتابى و تأثر در سطح طبيعى روان برخوردار ميگردند . مانند ترس و خجلت و حيرت و اكثر شادىها و اندوهها .
قسمت دوم پديدهها و فعاليتهائى هستند كه انعكاس و بازتابى در سطح طبيعى روان نداشته ، يا شبيه به جريان الكتريسيته در سيم مىباشند . مانند اراده و يا فعاليت محض مىباشند ، مانند اختيار و عدد سازى و ديگر عمليات تجريدى . در آن هنگام كه درون آدمى باردار اراده است هيچ تأثرى بنام
[ 179 ]
اراده در درون او بازتاب پيدا نمىكند و روشنتر از موضوع اراده ، پديده اختيار است كه در هنگام فعاليت در درون آدمى كه عبارت است از سلطه و نظارت من بر دو قطب مثبت و منفى كار از هيچگونه تأثر و بازتاب بر خوردار نيست ، بلكه چنانكه گفتيم : نوعى عمل و فعاليت محض است كه با تأثر بازتابى هيچگونه سنخيت ندارد .
گفته شده است كه : تعهد در تقسيم بندى بالا يكى از موارد قسمت دوم محسوب ميشود يعنى تعهد آن حقيقت درونى نيست كه از تأثر برخوردار بوده باشد ، بلكه فعاليت مخصوص روانى است كه روى عوامل سود و زيان بوجود مىآيد و نوع وجودى آن در درون ، جز مانند موج موقتى در روان آدمى چيز ديگرى نمىباشد .
اين نظريه غالبا مورد تأييد كسانى است كه مىخواهند اصالت تعهد و انگيزگى انسانى آنرا بىاهميت جلوه بدهند و به هر حال خواه اين نظريه مورد سوء استفاده گروهى از متفكران بىاعتناء به اصول سازنده انسانى قرار بگيرد يا نه ، آنچه كه لازم است اين است كه ما موضوع تعهد و ماهيت آنرا تا حدودى بيان كنيم . ميگوئيم : اگر چه تعهد تأثر انعكاس يافتهاى در جهان درون ،
از خود نشان نمىدهد ، ولى اين عدم انعكاس دليل آن نيست كه پديده تعهد مانند فعاليتهاى عدد سازى است كه در مغز آدمى بدون كمترين انعكاس بوجود بيايد و از صفحه مغز نابود گردد .
اقيانوس ضمير ناخودآگاه يا وجدان مغفول هيچ پديده و فعاليت روانى را چه مورد اهميت آدمى قرار بگيرند و چه در كمال بىاهميتى قرار بگيرند ، رها نساخته و با جاذبيت شگفتانگيزى به اعماق خود جذب ميكند و اثر و نتيجه آنرا در جريانات گوناگون روانى منعكس ميسازد . اين مسئله كه ما از تعهد عينيت تأثرى در درون خود نمىبينيم ، به اين سادگى نمىتواند موضوع تعهد را منفى بسازد ، زيرا چنان استدلال بىپايهاى درباره نفى خود من انسانى هم
[ 180 ]
وجود دارد و تا كنون هيچ دانشمند و فيلسوف و متفكرى و هيچ آزمايشگاه دقيقى نتوانسته است من انسانى ما را با تحقق معين بازتابى سراغ بدهد و بگويد : اينست من آدمى و اينست تعين و نمود درونى آن . اگر كسى اين جرأت را به خود بدهد و بگويد : ماداميكه من را با موجوديت عينى در درون آدمى احساس نكنم وجودش را نخواهم پذيرفت ، چنين شخصى از نظر روانشناسان و روانپزشكان و روانكاوان و ساير علماى علم النفس از مكتب نيهيليست پيروى مينمايد و بس . با اينكه من انسانى به طور عموم نه نمودى دارد و نه تعينى كه در ساير نمودها در جهان فيزيكى عينى و قلمرو درونى ديده ميشود با اينحال علوم متعدد و متنوعى بنياد بررسىهايش را همان من انسانى قرار ميدهد .