نور يقين بزرگترين عامل روشنائى انسانى در تاريكىهاى شبهات براى اولياء اللّه است
مقصود از يقين در اينجا آن انكشاف صد در صد معلوم نيست كه ذهن آدمى مانند آيينهاى صاف آن را در خود منعكس مينمايد و بس ، بلكه مقصود آن حالت نورانى روح است كه از بكار بستن عقل سليم و عمل به نداهاى سازنده وجدان و تعهدبرين است كه با خداوند سبحان بسته شده است . اين نورانيت
[ 202 ]
با زيادى علم و كوششهاى بىاساس بوجود نميايد ، بلكه چنانكه در روايتى آمده است : يَقْذِفُهُ اللَّهُ فى قَلْبِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ ( اين نوريست كه خداوند در دل آن بندگانى كه بخواهد ميتاباند ) البته ميدانيم كه مقصود از خواستن خداوندى ،
خواستن بىعلت نيست ، بلكه علت اين خواستن و مشيت خداوندى را خود انسان با بكار بستن عقل سليم و عمل به نداهاى وجدان و تعهد برين ميباشد كه مربوط به اراده و عمل خود انسان است . آيات و روايات مربوط به نورانيت يقين فراوان است و همه آنها بر اين حقيقت دلالت ميكند كه اين نورانيت معلول خلوص و صفاى قلبى انسان است كه واقعيات و حقايق را بطور ناب مىبيند .
اين بينش نورانى بزرگترين الطاف خداونديست كه به يك بنده عطا ميشود و در موقع روياروئى با تاريكيها و شبهات حيرت زده و ناتوان نميماند ، زيرا براى رسيدن به مقام والاى اخلاص حتما مجاهدتهاى خالصانه ضرورت دارد و مطابق آيه شريفه وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا 1 ( و كسانيكه در راه ما مجاهدت ميورزند ، ما حتما آنان را به راههاى خود هدايت ميكنيم ) اينست موقعيت انسانهاى رشد يافته در برابر تاريكىها و شبهات و اما آنانكه به خصومت با خدا برخاستهاند ، از اين تاريكىها و شبهات سوء استفاده نموده ، از آنها براى گمراه كردن مردم بهره بردارى ميكنند و راهنمائى جز نابينائى ندارند .
چه در آن تاريكىها و شبهاتى كه خود براى فريفتن مردم بوجود آوردهاند و چه در آن تاريكىها و شبهاتى كه بطور طبيعى نمودار گشته و مردم در برابر آنها قرار گرفته باشند . 7 ، 8 فما ينجو من الموت من خافه و لا يعطى البقاء من أحبّه ( با ترس از مرگ هيچ كسى از مرگ نجات پيدا نميكند و با دوست داشتن بقاء هيچ كسى پايدار نميماند ) .
-----------
( 1 ) العنكبوت آيه 69 .
[ 203 ]