نوع يكم تعهد انسانى .
نوع دوم تعهد انسانى الهى .
توضيح اينكه فرد يا اجتماعى كه گام از تعين دوم بالاتر ميگذارد ،
از خود خواهيها و خودپرورىها و خودبينىها بالاتر مىرود و وارد قلمرو تعين انسانى ميگردد . نسبت اين تعين به تعين دوم نسبت حيات است به ماده ناخود آگاه ، چنانكه ماده ناخود آگاه تسليم محض قوانين بوده و هيچگونه خودى ندارد كه قوانين را جابجا كند و موضوعات قوانين را تحت تصرف آگاهانه قرار دهد . همچنين انسان با اينكه در تعين دوم از آگاهى و اراده و اختيار و نظر و انديشه برخوردار است ، ولى بدانجهت كه خود اداره كننده اين امور تحت سلطه خود ايدهآل بالاترى قرار نگرفته است ، لذا به عنوان موجب يا جلوه تواناتر و آگاهتر از سنخ ماده مشغول فعاليت مىباشد . در صورتيكه در تعين انسانى آن خودى دست به كار ميشود كه حتى همان آگاهيها و اراده و اختيار و انديشه را تحت سلطه قرار ميدهد و در راه اعتلا و فعاليت خود انسانى آن امر را مهار و توجيه ميكند .
انسانهاى ديگر كه بعنوان غير از خود مطرح ميشود بايستى خود طبيعىاش را با موجوديت آنها تعديل كند و نسبت خود را با انسانها و جهان طبيعت و به
[ 186 ]
عبارت كلىتر با قلمرو جز من بسنجد و دريابد و روى آن عمل كند . اين تعين حد مشترك همزيستى انسانهاى رشد يافته است كه به مرحله :
أن لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنياكم 1 ( اگر براى شما دينى نيست و از معاد نمىترسيد ، حد اقل در دنياى خود انسانهاى آزاد باشيد ) ،
رسيده است . مكتبهاى انسانى محض از دوران هراكليد كه حقوق جهانى انسانى را حدس زده است تا قرن 17 و 18 و 19 و 20 كه مكتبهاى مختلف انسانى پشت سر هم و يا هم زمان عرضه ميشوند ، اين تعين را گوشزد ميكنند .
با اين همه كوشش و تقلا ، متأسفانه نتيجهايكه مكتبهاى انسانى و اعلاميههاى جهانى درباره اعتقاد به لزوم تعين انسانى در جوامع انسانى به وجود آوردهاند ، قابل مقايسه با واقعيت و زيبائى خود انديشههاى انسانى نبوده است ، زيرا اعمالى كه بشر در دنبال اين مكتبها و اعلاميهها و كنگرهها از خود نشان دادهاند ، با مختصر تحليل درباره عوامل و عناصر پشت پرده آن اعمال ، نشان دادهاند كه خود انسانى مفهومى جز همان توسعه خود طبيعى در لذت و الم و شاديها و اندوهها چيز ديگرى نتيجه نداده است ، با اينكه در بعضى از جوامع نظم و ترتيب در كارها و مراعات حقوق انسانها كاملا چشمگير گشته است ، با اينحال در محاسبه نهائى نام دوران خود را دوران انفراد و بيگانگى انسانها از يكديگر نهاده و آنانكه كمى هشيارتر و انسانىتر مىانديشند به اين نام هم قناعت نكرده قرن انسانى را به نام قرن بيگانگى انسان از خويشتن اصطلاح كردهاند آنها امور متعددى را بعنوان منشاء ورشكستگى دنياى امروز مطرح ميكنند ، از قبيل :
-----------
( 1 ) از سخنان امام حسين عليه السلام در روز عاشورا .
[ 187 ]
1 عدم عدالت در توليد و توزيع اقتصادى .
2 عدم پيگيرى اخلاص متفكران جهان بين كه مىبايست براى آبيارى كردن نهال مكتب انسانى كه با دست خودشان كاشته بودند به طور مستمر و جدى دست به كار شوند و به ساختن و پرداختن جملات زيبا درباره اصول انسانى دور از دسترس انسانها قناعت نورزند ، هم در آن حال كه اصول تعين انسانى را پىريزى ميكنند ، دست به كار جلوگيرى و ريشه كن ساختن خارهاى زهرآگين باشند كه به وسيله متفكر نماهاى حرفهاى يا غرضورز در سر اين راه مقدس كاشته ميشود .
3 بدانجهت كه به وجود آمدن مكتب انسانى و بقاى آن احتياج به بقاى مرز ميان انسان و طبيعت و ماشين ناآگاه داشت و چون انسان قدرت نگاهدارى اين مرز را دارا نبود ، لذا در حقيقت موضوعى به نام انسان تعين يافته وجود نداشت ، تا مكتبى به نام او قابل انديشه و عمل بوده باشد .
عوامل ديگرى هم مربوط به علل سه گانه كه در بالا گفته شد در خور تحقيق و اهميت ميباشد .
4 عامل ديگرى را هم ميتوان نام برد كه در موقع نوشتن ستون عوامل ،
در آخرين شماره و شايد هم با اكراه نوشته ميشود و مثلا ميشود شماره 117 و اين شماره صد و هفدهمين كه آخرين شماره عوامل ورشكستگى مكتب انسانى است چون با اهميتترين عوامل است ، بدون توجه به بىاعتنائى موقعيت ناچيز خود در ستون عوامل ، همه آن ستون را به هم ميريزد و همه محاسبهها را غلط از آب در مىآورد نام اين عامل را خود خواهى مهار نشده اصطلاح ميكنيم .
صرف انديشه و بودجهها و تلاشهاى گوناگون و گذشتهاى جدى و بيكران در پيادهكردن مكتب انسانى روى افراد و جوامعى كه هنوز نه تنها خودهاى آنان به تعين سوم نرسيده است بلكه بحث و گفتگو درباره آن هنوز رسميت پيدا نكرده و هواداران آن مكتب ، انسانهائى نصيحتگو و اندرز
[ 188 ]
دهنده معرفى تلقى مىشوند ، درست شبيه به اين است كه صدها مهندس زبردست ساليان دراز زحمت بكشند و عاليترين محصول انديشه خود را درباره نقشه يك ساختمان بسيار مجلل و با شكوه رؤيائى بكار ببندند و آنگاه از همه دنيا و از هر نقطه زمين بهترين مصالح ساختمانى را بياورند و روى يك بلندى مشغول ساختن آن شوند ، در هنگام كار و فعاليت ناگهان متوجه شوند كه اين ساختمان بهشتى و اين أرَمَ ذاتِ الْعِمادِ الَّتى لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فىِ الْبِلادِ در روى كوه آتشفشان ساخته مىشود و چه بخواهند و چه نخواهند همين لحظه يا لحظه ديگر خلاصه دير يا زود زبانههاى مواد گداخته اين كوه آتشفشان پيكره اين ساختمان را از بنيان متلاشى خواهد كرد . به همين جهت است كه آن اصالت و ارزش كه درباره تعهد و مسئوليت توقع مىرفت ، مخصوصا در اين دورانها كه مكتب انسانى حد اقل در كتابها و سخنرانيها و محافل مربوطه ميدرخشد ، با شكست روبرو گشته ديگر با شرائطى كه امروزه در جوامع چشمگير و پيشتازان تعين دوم بوجود آمده است ، اميد زنده شدن اصالت و ارزش تعهد بسيار اندك به نظر ميرسد .