قضيه يكم هنگامى كه سپاهيان معاويه قرآنها را به حيلهگرى عمرو بن عاص خود فروش بر نيزهها بلند كردند ،
و اختلاف ميان سپاهيان امير المؤمنين ( ع ) انداختند ،
امير المؤمنين رو به بارگاه خدا نموده عرض كرد : اللّهمّ أنّك تعلم انّهم ما الكتاب يريدون فاحكم بيننا و بينهم أنّك انت الحكم الحقّ
[ 48 ]
المبين 1 ( پروردگارا تو قطعا ميدانى كه آنان از اين « واقرآنا » براه انداختن ، قرآن را قصد نمىكنند ، پس ميان ما و آنان تو حكم فرما ، توئى حاكم حق آشكار ) .
ملاحظه مىشود كه امير المؤمنين يقين دارد كه خصم تبهكار و بيشرم حيلهاى براه انداخته است و مقصود آنان جز افسرده و سرد كردن سپاهيان آن بزرگوار در هنگامى كه علامات پيروزى آنان آشكار شده است ، نبوده است .
او بخوبى عواقب وخيم اين حيلهگرى را مىداند و يقين دارد كه اين مكر شيطانى همه زحمات و فداكاريهاى او را در جنگهاى صفين بحسب ظاهر و از ديدگاه مردم معمولى بباد فنا خواهد داد و در سرنوشت آينده جنگ ، بلكه همه مسائل اجتماعى مسلمين اثر خواهد گذاشت .
ابن ابى الحديد جملاتى ديگر از امير المؤمنين درباره هشدار دادن به سپاهيان خود نقل مىكند كه فرمود :
ايّها النّاس انّى احقّ من اجاب الى كتاب اللّه و لكنّ معاوية و عمرو بن العاص ،
و ابن ابى معيط و ابن ابى سرح و ابن مسلمة ليسوا بأصحاب دين و لا قرآن انّى اعرف بهم منكم ، صحبتهم صغارا و رجالا و كانوا شرّ صغار و شرّ رجال و يحكم انّها كلمة حقّ يراد بها الباطل أنّهم ما رفعوها لأنّهم يعرفونها و يعملون بها ، و لكنّها الخديعة و الوهن و المكيدة اعيرونى سواعدكم و جماجمكم ساعة واحدة فقد بلغ الحقّ مقطعه و لم يبق الاّ ان يقطع دابر القوم الّذين ظلموا 2 . ( اى مردم ، من شايستهترين كسى هستم كه كتاب خدا را اجابت كرده و آنرا پذيرفتهام . و لكن معاويه و عمرو بن عاص و ابن ابى معيط و ابن مسلمه نه با دين سر و كارى دارند و نه با قرآن . من بهتر از شما آنان را مىشناسم ، من آنان را هم در دورانى كه كوچك بودند ميديدم و هم در دوران بزرگيشان [ يا من كوچكها و بزرگهايشان را از سابق ] مىشناسم ، آنان بدترين كوچكها و
-----------
( 1 ) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 2 ص 212 .
-----------
( 2 ) همين مأخذ ص 216 .
[ 49 ]
بزرگهاى جامعه بودند . واى بر شما ، سخنى كه آنان از راه مكرپردازى براه انداختهاند ، سخنى است حق نما با مقصود باطل . آنان قرآن را كه بلند كردهاند ، نه از آنرو است كه آنرا مىشناسند و به آن عمل مىكنند ، بلكه اين يك نيرنگ و سستى و حيلهگرى است شما بيائيد يكساعت بازوان و جمجمههاى خود را بمن بسپاريد ، اكنون حق به مقطع خود رسيده و چيزى نمانده است كه دنباله ستمكاران قطع شود ) .