رابطه مستقيم وفاء و صدق
رابطه ميان وفاء و صدق مستقيم است ، باين معنى كه صدق معلول وفاء بتعهدها و تقيد به اصول قوانين انسانى است و از جهت ديگر وفاء معلول صدق و صفاء در گفتار و كردار و انديشه و هدف گيريها است . معناى وفاء چنانكه از موارد استعمالات آن بر ميآيد ، بجا آوردن و انجام و تتميم آن مقتضى است كه در مسير « حيات معقول » انسان بوجود آمده است . بعنوان مثال تعهدى كه بسته مىشود ، اين تعهد است كه انجام دادن و بجا آوردن آن را اقتضاء ميكند .
درك و پذيرش يك اصل يا يك قانون ، عمل و پاى بند به آن را اقتضاء ميكند .
عمل به اين اقتضاءها وفا ناميده مىشود .
معناى صدق بطور كلى عبارتست از تطابق گفتار و كردار و تفكرات با واقع . بنابراين ، با نظر به اينكه صدق معلول وفاء باشد ، معنايش اينست كه وقتى روحيه يك انسان آماده عمل بر طبق عوامل مقتضى در مسير « حيات
[ 260 ]
معقول گشته است ، چنين انسانى همواره بر مبناى صدق حركت ميكند ، يعنى همه اموال و انديشهها و گفتارها و نيتهاى او بر مبناى انطباق با واقعيات انجام ميگيرد . و اگر قضيه را بر عكس فرض كنيم و بگوئيم : وفا معلول صدق است » مسئله روشنتر خواهد بود ، زيرا معناى قضيه چنين مىشود كه هر انسانى كه روحيه حركت بر طبق واقعيات را دارا شده است ، قطعا در مسير وفاء كه عمل بر مبناى مقتضى در « حيات معقول » است ، حركت مينمايد .
سپس امير المؤمنين عليه السلام ميفرمايد : « من هيچ سپرى نگهدارندهتر از وفاء يا صدق نمىبينم » .