گروه دوم از آيات كه لزوم وفاء به عهد الهى را دستور ميدهد ،
شامل تعهدهائى است كه مردم در ميان خود مىبندند كه آيات گروه اول با تأكيد و صراحت لزوم ايفاى آنها را گوشزد مينمايد ، چنانكه شامل تعهدهاى فطرى و عقلى و وجدانى درباره اطاعت به دستورات و تكاليف الهى نيز ميگردد .
آيه 60 از سوره يس ، همين تعهد را گوشزد ميكند :
أَ لَمْ اَعْهَدْ اِلَيْكُمْ يا بَنى آدَمَ اَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ اَنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ .
وَ أَنِ اعْبُدُونى هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ ( اى فرزندان آدم ، آيا من با شما تعهد نبستم كه شيطان را نپرستيد ، زيرا او دشمن آشكار شما است و بمن عبادت كنيد ، اينست صراط مستقيم ) اين تعميم با نظر به مباحثى كه در تفسير و توضيح جملات امير المؤمنين ( ع ) در فرمان مالك اشتر متذكر گشتيم ، صحيح بنظر ميرسد ، زيرا چنانكه در تعهد انسانى الهى اثبات كرديم : تعهد دو جنبه خلقى و خالقى دارد : جنبه خلقى آن همان پيمانهاى متداول در جوامع انسانى است كه ضرورت و جبر حيات اجتماعى ايفاى آنها را حتمى ميسازد . جنبه خالقى آن عبارتست از به گرو گذاشتن شخصيت انسانى كه رو به ماوراى طبيعت دارد نكته مهمى كه تذكر به آن لزوم دارد ، اينست كه تاكنون در جنبه خلقى تعهدها كه بر مبناى جبر حيات اجتماعى انسانها در جريان بوده است ،
[ 197 ]
آن جبر و ضرورتى نبوده است كه در برابر زورگويان و قدرتمندان هم مستحكم و پايدار بوده باشد . اين ضعف و ناپايدارى ناشى از آن بوده است كه با قطع نظر از جنبه خالقى تعهدها ، انگيزه ديگرى جز ضرورت جبر اجتماعى وجود ندارد كه متعهد را به ايفاى تعهد ملزم نمايد . از طرف ديگر ميدانيم كه نظم و مقررات اجتماعى در برابر زورگوئى قدرتمندان بيخبر از انسان مانند تار عنكبوتى است بىدوام و ناپايدار . در صورتيكه فرد و جامعهايكه جنبه خالقى تعهد را انگيزه خود قرار بدهد ، بدانجهت كه شخصيت انسانى الهى خود را در گرو تعهد خود مىبيند ، لذا ايفاى تعهد را نوعى تنفس ضرورى حيات خود ميداند .