چارهسازى و حيلهگرى و مكر پردازى در جنگ و جهاد
با نظر به مجموع آيات و روايات مربوطه به احكام جهاد و با استشمام فقاهى در ابواب گوناگون فقه اين نتيجه بدست ميآيد كه حيلهگرى و مكر پردازى فقط در صورت اضطرار و ناچار بودن تجويز شده است ، مانند خود پيكار و كشتار كه خلاف اصل است و تجويز آن احتياج به علت مجوز دارد . از آنجمله رواياتى كه حيلهگرى را ممنوع قلمداد كرده است .
1 محمد بن يعقوب كلينى با اسناد خود از طلحة بن زيد نقل كرده است كه از امام صادق عليه السلام پرسيدم : درباره مردم دو آبادى كه با مسلمانان در حال
[ 18 ]
جنگ و پيكارند و هر يك از آن دو زمامدارى مخصوص به خود دارد . يكى از آن دو زمامدار بر ديگرى حيله كرده و نزد مسلمانان آمده با آنان مصالحه و قرارداد ميكند كه با آن ديگرى بجنگند ؟ امام صادق ( ع ) فرمود : براى مسلمانان شايسته نيست كه حيلهگرى كنند و نه دستور به حيلهگرى بدهند و شايسته نيست كه بهمراه كسانيكه حيله ميورزند بجنگند . . . » 1 2 امام صادق عليه السلام از پيامبر اكرم ( ص ) نقل ميكند كه : هر حيله گرى در روز قيامت با پيشواى خودش در حاليكه گوشه لبهايش كج شده است ،
ميآيد و داخل آتش ميشود ) 2 .
3 اصبغ بن نباته ميگويد : روزى امير المؤمنين عليه السلام در كوفه در حاليكه در منبر خطبهاى ايراد ميكرد ، فرمود : « اى مردم ، اگر ناشايستگى حيلهگرى نبود ، من از حيلهگرترين مردمان بودم ، بدانيد ، در هر حيلهاى انحرافى است و هر انحرافى ظلمتى است [ كه حقيقت را ميپوشاند ] آگاه باشيد ، حتما حيله گرى و فجور و خيانت در آتش است ) 3 .
در برابر اينگونه روايات ، رواياتى ديگر وجود دارد كه حيلهگرى را در جهاد تجويز ميكند . ولى چنانكه در اول مبحث گفتيم ، چون حيلهگرى و مكر پردازى مخالف اصول مبنى بر آيات قرآنى و احاديث معتبر و حكم صريح عقل است ، لذا بايد بمقدار ضرورت و كيفيتى كه ضرورت ايجاب ميكند ،
قناعت ورزيد ، چنانكه در دروغ و هرگونه خلاف واقع بايد به ضرورىترين كميت و كيفيت قناعت شود . اين نكته را بايد در نظر گرفت كه چارهسازى و تدبير و انديشه عميق در اداره جنگ و دفع دشمن غير از مكر پردازى ماكياولى گرى است . چارهسازى و تدبير و انديشه واجب است ، حتى چه بسا اين امور موجب تقليل خونريزى از طرفين و مراعات بيشتر درباره حفظ و عمل به اصول
-----------
( 1 ) وسائل الشيعه شيخ حر عاملى ج 6 ص 51 .
-----------
( 2 ) مأخذ مزبور ص 52 .
-----------
( 3 ) مأخذ مزبور 52 .
[ 19 ]
انسانى ميگردد . همين معنى از سخنان و كردارهاى عينى امير المؤمنين عليه السلام بخوبى ثابت ميشود كه در همين جملات مورد تفسير ميفرمايد : « دشمن كمترين غفلتى درباره شما ندارد و شما در غفلت فرو رفتهايد » و اين غفلت و و ناآگاهى به شكست حتمى شما خواهد انجاميد » . 20 ، 22 و أيم اللّه إنّي لأظنّ بكم أن لو حمس الوغى و استحرّ الموت قد انفرجتم عن ابن ابيطالب انفراج الرّأس ( سوگند بخدا ، گمان من درباره شما چنين است كه اگر كارزار شدت بگيرد و امواج مرگ طوفان پديد آورد ، مانند سرى كه دو نيم شود ، از فرزند ابيطالب دور خواهيد گشت ) .