كسى كه به خوشىهاى بى اساس دنيا دل بربندد بايد تن به ذلتها و پستىها بدهد
مگر از سرنوشت عبرت انگيز اقوام و ملل گذشته ، اطلاعى نداريد كه چند صباحى قدم از روى نخوت در روى زمين برداشتند و جوهر گرانبهاى وجود خود را در بازار فريباى اين دنيا از دست دادند و كالائى جز خسارت نيندوختند ؟ هيچ نوشى بى نيش نديدند و هيچ گلى بى خار نچيدند و هيچ خندهاى بر لبانشان نقش نيست مگر اينكه اشكهاى اندوه آن نقش را برهم زد .
حرارت لذايذ زودگذر چشمه سار روح آنانرا كه پيوسته به درياى ابديت بود ، بصورت ذوقها و هيجانها بخار كرد و رهسپار فضاى نيستى نمود .
[ 8 ]
مثل اينان مثل كودكان است كه با ديدن شعله آتش ذوق و هيجانها دارند ولى دود و خاكسترى را كه آن شعلهها از خود بجاى خواهند گذاشت نمىبينند
آتشش پنهان و ذوقش آشكار
دور او ظاهر شود پايان كار
از اين دنيا پرستان بيخبر از دنيا كه به تحقير و توهين و افساد خويشتن تن دادند و رفتند . عبرت بگيريد و اينگونه به ارزان فروشى جوهر گرانبهاى وجود خود دلخوش نباشيد . شما اگر اندكى بينديشيد و بخود بيائيد ، قطعا خود را مخاطب قرار داده خواهيد گفت :
بيقدريم نگر كه به هيچم خريد و من
شرمندهام هنوز خريدار خويش را
6 ، 8 إذا دعوتكم إلى جهاد عدوّكم دارت أعينكم كأنّكم من الموت في غمرة و من الذّهول في سكرة [ 1 ] ( هنگاميكه شما را به جهاد دشمنانتان مىخوانم ، چشمانتان از اضطراب به جولان ميفتد ، گوئى در سكرات مرگ غوطه مىخوريد و در مستى ناهشيارى فرو رفتهايد ) .