ايجاب میكرده است ، حكم به اباحه كرده و از آن ملاك ديگر چشم پوشيدهاست . مباحهائی كه به خاطر حرج مباح قرار داده شده از اين قبيل است . مقنندر نظر گرفته است كه اگر بخواهد مردم را از برخی از كارها منع كند ،زندگی بر آنها دشوار میشود ، لذا از تحريم آن چشم پوشيده است .بهترين مثال ، مسأله طلاق است . شك نيست كه طلاق از نظر اسلام ، عملیناپسند و مبغوض است تا حدی كه آنرا زشتترين مباح و " ابعض الحلال "خوانده است . در عين حال شارع مقدس حكم به تحريم طلاق نكرده . به مرداختيار داده است كه زنش را طلاق بدهد . در اينجا اين سؤال مطرح میشود كه اگر اين عمل در نظر شارع اسلام مبغوضو منفور است ، پس چرا آن را حلال قرار داده است ؟ و اگر مبغوض نيست ،پس اينهمه نكوهش درباره آن چيست ؟ و اساسا " ابغض الحلال " يعنی چه؟ محدثين روايت كردهاند : ابوايوب انصاری میخواست زنش ام ايوب راطلاق دهد . پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم شنيد ، فرمود : |