مجله زن روز را درباره نكاح منقطع خواندم بی اختيار بياد مسئله وحدتوجود افتادم . ديدم همه حرفها بميان آمده است جز همان چيزی كه روح اينقانون را تشكيل ميدهد و منظور قانونگذار بوده است . البته اين قانون چون يك " ميراث شرقی " است ، اين اندازه مورد بیمهری است و اگر يك " تحفه غربی " بود اينطور نبود . قطعا اگر اين قانون از مغرب زمين آمده بود ، امروز كنفرانسها وسمينارها داده ميشد كه منحصر كردن ازدواج به ازدواج دائم با شرائط نيمهدوم قرن بيستم تطبيق نميكند ، نسل امروز زير بار اينهمه قيود ازدواج دائمنميرود ، نسل امروز ميخواهد آزاد باشد و آزاد زندگی كند و جز زير بارازدواج آزاد كه همه قيود و حدودش را شخصا انتخاب و اختيار كرده باشدنميرود . . . و بهمين دليل اكنون كه اين زمزمه از غرب بلند شده و كسانی امثال "برتراند راسل " مسئلهای تحت عنوان " ازدواج رفاقتی " پيشنهاد ميكنندپيش بينی میشود كه بيش از آن اندازه كه اسلام خواسته استقبال شود وازدواج دائم را پشت سر بگذارد و ما در آينده مجبور بشويم از ازدواج دائمدفاع و تبليغ كنيم . معايب و مفاسدی كه برای نكاح منقطع ذكر شده از اين قرار است :1 - پايه ازدواج بايد بر دوام باشد ، و زوجين از اول كه پيمان زناشوئیمیبندند بايد خود را برای هميشه متعلق بيكديگر بدانند و تصور جدائی درمخيله آنها خطور نكند ، عليهذا ازدواج موقت نمیتواند پيمان استواری ميانزوجين باشد . اينكه پايه ازدواج بايد بر دوام باشد بسيار مطلب درستی است ، ولی اينايراد وقتی وارد است كه بخواهيم ازدواج موقت را جانشين ازدواج دائمكنيم و ازدواج دائم را منسوخ نمائيم . |