را طلاق دهد ، يعنی از طلاق او امتناع نكند ، حقوق واجبه او را بعلاوه مبلغیديگر به عنوان سپاسگزاری به او بپردازد ( « و متعوهن علی الموسع قدره وعلی المقتر قدره ») و علقه زناشوئی را پايان يافته اعلام كند . اما اگر جريان طبيعی خود را طی نكند چطور ؟ يعنی اگر مردی پيدا شود كهنه سر زندگی و حسن معاشرت و تشكيل كانون خانوادگی سعادتمندانه و اسلامپسندانه دارد ، و نه زن را آزاد ميگذارد كه دنبال كار خود برود ، بعبارتديگر نه بوظايف زوجيت و جلب نظر و رضايت زن تن میدهد ، و نه به طلاقرضايت میدهد ، در اينجا چه بايد كرد ؟ . طلاق طبيعی نظير زايمان طبيعی است كه خود بخود جريان طبيعی خود را طیمیكند . اما طلاق از طرف مردی كه نه بوظائف خود عمل میكند و نه به طلاقتن میدهد ، نظير زايمان غير طبيعی است كه با كمك پزشك و جراح نوزاد رابايد بيرون آورد . آيا بعضی ازدواجها سرطان است و زن بايد بسوزد و بسازد ؟ اكنون ببينيم اسلام درباره اينگونه طلاقها و اينگونه مردان چه ميگويد ؟آيا باز هم ميگويد كار طلاق صددرصد بسته بنظر مرد است و اگر چنين مردیبطلاق رضايت نداد ، زن بايد بسوزد |