و از سعادت خانوادگی كمتری برخوردار ميباشند . جبر تاريخ بعضی ديگر تصور ديگری دارند ، تصور ميكنند كه سستی نظم خانوادگی و راهيافتن فساد در آن ، معلول آزادی زن است و آزادی زن نتيجه قهری زندگیصنعتی و پيشرفت علم و تمدن است ، جبر تاريخ است و چارهای نيست ازاينكه به اين فساد و بی نظمی تن دهيم و از آن سعادت خانوادگی كه در قديمبود برای هميشه چشم بپوشيم . اگر اينچنين فكر كنيم بسيار سطحی و ناشيانه فكر كردهايم . قبول دارم كهزندگی صنعتی خواه ناخواه بر روی روابط خانوادگی اثر گذاشته و ميگذارد .ولی عامل عمده از هم گسيختگی نظم خانوادگی در اروپا دو چيز ديگر است .يكی رسوم و عادات و قوانين ظالمانه و جاهلانهای كه قبل از اين قرن درميان آنها درباره زن جاری و حاكم بوده است تا آنجا كه زن برای اولين باردر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم در اروپا ، دارای حق مالكيت شد .ديگر اينكه كسانيكه به فكر اصلاح اوضاع و احوال زنان افتادند از همانراهی رفتند كه بعضی از مدعيان روشنفكری امروز ما ميروند و مواد پيشنهادیچهل گانه يكی از مظاهر آن است ، خواستند ابروی زن بيچاره را اصلاح كنندچشمش را كور كردند . بيش از آنكه زندگی صنعتی مسئول اين آشفتگی و بی نظمی باشد ، آن قوانينقديم متقدمان اروپا و اصلاحات جديد متجددانشان مسئول است . لهذا برای مامردم مسلمان مشرق زمين هيچ ضرورت اجتناب ناپذيری نيست كه از هر راهیكه آنها رفتهاند برويم و در هر منجلابی كه آنها فرو رفتهاند فرو رويم . |