انسان رسيده به آنمرحله كه به تعبير قرآن كريم ، بار امانتی كه آسمانهاو زمين و كوهها نتوانستند كشيد بدوش بگيرد . يعنی زندگی آزاد را بپذيردو مسئوليت تكليف و وظيفه و قانون را قبول كند ، و بهمين دليل از ظلم وجهل ، از خودپرستی و اشتباه كاری نيز مصون نيست . قرآن كريم آنجا كه اين استعداد عجيب انسان را در تحمل امانت تكليف ووظيفه بيان ميكند بلافاصله او را با صفتهای " ظلوم " و " جهول " نيزتوصيف مينمايد . اين دو استعداد در انسان ، استعداد تكامل و استعداد انحراف ، ازيكديگر تفكيك ناپذيرند . انسان مانند حيوان نيست كه در زندگی اجتماعینه بجلو برود و نه به عقب ، نه به چپ برود و نه براست ، در زندگیانسانها گاهی پيشروی است و گاهی عقب گرد ، در زندگی انسانها اگر حركتو سرعت هست توقف و انحطاط هم هست . اگر پيشرفت و تكامل هست فساد وانحراف هم هست ، اگر عدالت و نيكی هست ظلم و تجاوز هم هست . اگرمظاهر علم و عقل هست مظاهر جهل و هواپرستی هم هست . تغييرات و پديدههای نوی كه در زمان پيدا ميشود ممكن است از قسم دومباشد . جامدها و جاهلها از جمله خاصيتهای بشر افراط و تفريط است ، انسان اگر در حد اعتدالبايستد كوشش ميكند ميان تغييرات نوع اول و نوع دوم تفكيك كند . كوششميكند زمان را با نيروی علم و ابتكار و سعی و عمل جلو ببرد ، كوشش ميكندخود را با مظاهر ترقی و پيشرفت |