و بهره برداری است ، همان چيزی است كه انسان را با ماكولات و مشروباتو ملبوسات و مركوبات پيوند ميدهد ، اينها نمیدانند كه در خلقت وطبيعت علاوه بر خودخواهی و منفعت طلبی علائق ديگری هم هست ، آن علائقناشی از خودخواهی نيست ، از علاقه مستقيم به غير ناشی ميشود ، آن علائقاست كه منشاء فداكاريها و گذشتها و رنج خود را راحت غير خواستنها واقعميشوند . آن علائق است كه نمايش دهنده انسانيت انسان است ، بلكه قسمتیاز آنها يعنی در حدوديكه بجفت و فرزند مربوط است در حيوانات نيز ديدهميشود . اين افراد گمان كردهاند كه مرد به زن هميشه به آن چشم نگاه ميكرده ومیكند كه احيانا يك جوان عزب به يك زن هر جائی نگاه میكند ، يعنی فقطشهوت است كه آن دو را بيكديگر پيوند ميدهد ، در صورتيكه پيوندی بالاتراز شهوت هست كه پايه وحدت زوجين را تشكيل ميدهد آن همان چيزی است كهقرآن كريم از آن بنامهای " مودت و رحمت " ياد كرده است ، میفرمايد :" « و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكمموده و رحمه »" . چقدر اشتباه است كه تاريخ روابط زن و مرد را فقط از نظر حس استخدام واستثمار و بر پايه اصل تنازع بقاء تفسير كنيم و چقدر مهملات در اين زمينهبافته شده است ، راستی من وقتی كه برخی نوشتهها را میخوانم و میبينم درتفسير تاريخ روابط زن و مرد ، يگانه اصلی را كه بكار ميبرند ، اصل تضاداست ، زن و مرد را مانند دو طبقه ديگر اجتماعی كه دائما در جنگ وكشمكش بوده است فرض میكنند ، دچار تعجب میشوم و بر جهالت |